لوئی فن خال مرد هلندی جهان فوتبال پس از حذف تیم ملی کشورش از جام جهانی از فوتبال خداحافظی کرد.
ورزش دات آنلاین- نام او را میتوان در کنار صفتهای بسیاری گذاشت؛ اما قطعاً، فروتنی یکی از آنها نخواهد بود. در نخستین کنفرانس مطبوعاتیاش در آلمان، معرفی کوتاه و دقیقی از خودش ارائه داد. چیزهایی که همیشه، از همان ابتدا تا به اکنون، دربارهی او تغییر نکرده. طوری که خودش میگوید: «من همین چیزی هستم که میبینید. متکی به خود، مغرور، مسلط، راستگو، کوشا و خلاق.» کسانی که او را میشناسند و از نزدیک در کنارش کار کردهاند؛ تأیید میکنند که وی شخصیتی عجیب اما جالب دارد. چیزی مانند عشق و نفرت. دو روی یک سکه که یکدیگر را کامل میکنند؛ و البته بدون هم ارزشی ندارند. نغمهای از آتش و یخ. شاید این همان جادویی باشد که نارنجیترین لالهی هلندیها را به وجود آورده.
لوئی فنخال فقط به حرف افرادی اهمیت میدهد که به نظرش باهوش بیایند. هوگو برست یکی از آن نفراتی است که در ۳۵ سال گذشته، رابطهای پر پیچ و خم را با فنخال سپری کرده. از دوستی صمیمانه تا قهر و جدایی. وی کتابی با عنوان O, Louis را نوشته و در آن چیزهای زیادی دربارهی فنخال و روابطش با او شرح داده. واکنش فنخال دربارهی انتشار این کتاب همان چیزی بود که از وی انتظار میرفت:
«آره برو بنویسش. هر چیزی که در ذهن من میگذره برای مردم جذابه و قطعاً کتابت خوب فروش میره.»
کمبود اعتمادبهنفس یکی از مشکلات مهم انسانها، در دوران معاصر است؛ اما لوئی فنخال از این بابت هیچ دغدغهای ندارد. او همیشه درست فکر میکند؛ و اگر کسی مخالفتی دارد، پس مشکل از اوست! طبیعی است که با چنین روحیهای، دشمنان زیادی بین خبرنگاران و مدیران فوتبالی داشته باشد. زمانی که حکم اخراجش از بایرنمونیخ را دریافت کرد، اولی هوینس جملهای طلایی دربارهاش گفت:
«مشکل با فنخال این نیست که خودش را خدا میداند. بلکه او فکر میکند که اصلاً خودش، خدا را به وجود آورده. انگار که او حتی قبل از خلق جهان هم در آنجا حضور داشته»
این خشم، غرور و خستگیناپذیری از همان اول، زندگی او را شکل داده. شاید بسیاری بروز چنین ویژگیهایی را در او عجیب بدانند اما برای این خصوصیات دلایلی مشخص وجود دارد. زندگی با او رفتاری خوشایند نداشته. در یازدهسالگی پدرش فوت کرد؛ و حتی وقتیکه فوتبالیستی حرفهای بود، برای پرداخت هزینههای زندگی، بهعنوان مربی، کودکان را آموزش میداد. حرفهی مربیگریاش را در سختترین وضعیت آغاز کرد. هیچکس امیدی به موفقیت او در فوتبال هلند نداشت؛ و زمانی که میخواست موفقیتهایش را جشن بگیرد، همسرش از دنیا رفت. هنوز هم یکی از بزرگترین حسرتهای زندگی او این است که همسرش فرناندا، زنده نماند تا قهرمانی آژاکس در اروپا را ببیند. وقتیکه لوئی در قلهی فوتبال اروپا و جهان بود؛ و نشانهای برتر و سلطنتی هلند را دریافت میکرد. شاید بدون این دیوانگی و خشم، عبور از چنین کابوسهایی ممکن نبود
البته تغییرات او همیشه با اتفاقات مثبت همراه نبوده. ریوالدو و لوسیو مشهورترین قربانیان این تغییرات رادیکالی هستند؛ اما فنخال هیچوقت از روشهایش دست نمیکشد؛ چرا که اغلب اوقات موفقیتهای بزرگی را همینطوری به دست آورده. بایرنمونیخ بعد از دوران اسفبار کلینزمن، با کمک او لیگ و جام حذفی آلمان را فتح کرد؛ و به فینال چمپیونزلیگ هم رسید. تیمی که او به یادگار گذاشت، پایهای برای موفقیتهای آتی در آلیانز آرهنا شد.
قهرمانیهای فنخال همیشه هم با قدرت تیمهایش مرتبط نبوده. او با تیم کوچک آلکمار Alkmar هم توانست به تسلط همیشگی آژاکس، فاینورد و آیندهوون خاتمه داده؛ و با یازده امتیاز اختلاف قهرمان لیگ هلند شود. چنین دستاوردهایی نشان میدهد که فنخال، میتواند فراتر از محدودیتها نیز عمل کند؛ اما اطرافیانش باید نسبت به او اعتقادی خدشهناپذیر داشته باشند. ریوالدو به حرفهای او توجهی نداشت و از ترکیب بیرون انداخته شد. هر کسی او را به چالش میکشید، از خشم و آتش فنخال در امان نبود. حتی مدیران ردهبالای باشگاه.
میتوان گفت بسیاری از این درگیریها، کاملاً بیهوده و اشتباه بوده. شاید گاهی اوقات واکنشهای فنخال به انتقادات مضحک هم باشد؛ البته در چنین لحظاتی، او میتواند نقلقولهایی طلایی را به تاریخ فوتبال اضافه کند. طوری که یک بار در جواب سؤالهای خبرنگاری گفت:
«ببینم، من زیادی باهوشم یا تو خیلی احمقی؟»
برای چنین رفتارهایی بوده که هلندیها لقبی جالب به او دادهاند: گل لالهی آهنین. هلندی که دو بار او را بهعنوان سرمربی انتخاب کرد. بار اول در سال 2000 بود و با قراردادی شش ساله. فنخال هم که به رؤیاپردازی مشغول: «قرارداد من با هلند تا سال 2006 است. این یعنی میتوانم نه فقط یک بار، بلکه دو بار جام جهانی را قهرمان شوم» البته که واقعیت چیز دیگری بود. هلند حتی به جام جهانی 2002 هم نرسید؛ و فنخال مجبور به استعفا شد. بار دوم، شرایط بهتر پیش رفت. او تیمی جوان و کم ستاره را به مقام سوم جام جهانی 2014 رساند و با بدشانسی از رسیدن به فینال بازماند. هلندی که در اولین بازیاش، 5-1 اسپانیا را تحقیر کرد و به فوتبال ملی کاسیاس، ژاوی، داوید ویا و چند نفر دیگر، خاتمه داد.
پس از روزهای عجیب نیمکت هلندیها و رفتن دیبوئر، تنها گزینه در دسترس برای سران فوتبال هلند، لوئیس فن خال بود. آنها دوباره توسط فنخال به جام حهانی بازگشتند. لالهها دوباره شکوفا شده بودند که خبر بیماری فنخال تمام جهان فوتبال را به شوک فرو برد و فن خال اعلام کرد که سفر به دوحه، آخرین سفر فوتبالی او خواهد بود.
«ممکن هست حمله قدرتمند تیم تو رو به چند پیروزی برسونه اما چیزی که تو رو قهرمان میکنه دفاع تیمته» این جملات فرگی در گوش فن خال مرور میشد و او با مدافعان تلاشگری که داشت توانست روزهای خوبی را برای هلندیها رقم بزند. ابتدا شیرهای ترانگا را زمین کردند، پس از آن اکوادور توانست آنها را متوقف کند و در آخر با پیروزی برابر صاحب خانه به مرحله حذفی رسید. ساکربازان آمریکایی اسیر توتال فوتبال ناب هلندی شدند ولی در آخر در نبردی انتقام به مانند 2014 بازهم آرژانتین رویاهای فنخال را به کابوسی زنده تبدیل کرد!
هلند از جام کنار رفت اما فن خال حالا دومین مربی فوتبال دنیا است که در 12 بازی متوالی خود در مسابقات فوتبال جام جهانی شکست نداشتهاست. پس از لوئیز فیلیپه اسکولاری او حالا در این عرصه دومین نفر است. فن خال در سال 2014 سرمربی تیم ملی هلند بود و تیم ملی فوتبال هلند در 7 بازی این جام برابر رقبای خود شکستی دریافت نکرد، آنها در این مسابقات 5 برد و 2 مساوی داشتند و در همین بازی های برزیل میزبان را 3-0 بردند اما در مرحله نیمه نهایی در ضربات پنالتی برابر تیم ملی فوتبال آرژانتین مغلوب شدند.
هلند در سال جاری هم چنین وضعیتی را داشت، آنها در 5 بازی مرحله مقدماتی و حذفی خود 3 برد و 2 مساوی به دست اوردند و بدون باخت و تنها با ناکامی در ضربات پنالتی برابر تیم ملی فوتبال آرژانتین جام جهانی را به پایان رساندند.
فن خال در جام 2018 در جام جهانی حضور نداشت و تیم هلند تحت رهبری او در 12 بازی متوالی از جام جهانی بی شکست ماند.
زیبایی و طراوت یک گل در حصاری از آهن. عجیب، مضحک، متفاوت و جالب. همهی آن چیزهایی که جنبههای درونی و بیرونی فنخال را شرح میدهند. او هرگز قرار نبود موفق شود. یوهان کرایف دوستش نداشت. بازیکن بزرگی هم نبود که کمتر اذیتش کنند. برای رسیدن به هر نیمکتی، باید دو برابر بقیه میجنگید. شاید برای همین تلخ شده بود و پشت غرورش سپر میگرفت؛ اما این چیزها دیگر اهمیت ندارند. لویی فنخال، چهار دهه جنگید و هر چه از فوتبال میخواست، گرفت؛ و سرانجام، در مارچ 2019 بازنشسته شد. پایانی بر یک عمر مبارزه؛ و شاید یک دوران.
*یاسین معصومی-تحریریه ورزش دات آنلاین
انتهای پیام/