19 آوریل، سالروز تولد یکی از بهترین برزیلیهای تاریخ فوتبال، یعنی ریوالدو است.
ورزش دات آنلاین- مهاجم جوان، تازه شامش را در هتل تیم ملی برزیل، واقع در شمال شرقی کشور یعنی شهر سالوادور، تمام کرده بود که رئیس تیم محلی باهیا با عصبانیت وارد شد.
پائولو ماراکایا بازوی چارلز را گرفته بود و داد میزد: « میتونی چمدونت رو ببندی؛ چون قرار نیست دیگه اینجا بمونی. »
ژوئن سال ۱۹۸۹، تورنومنت کوپا آمریکا، که خود برزیل هم میزبانیاش را به عهده داشت، در راه بود و چارلز که آن زمان فقط ۲۱ سال داشت و بازیکن تیم باهیا بود، بهتازگی توانسته بود پیراهن تیم ملی را به تن کند. او بعد از شنیدن حرفهای ماراکایا، نمیدانست دقیقا باید چه کار کند. در نهایت وقتی که کسی را از فدراسیون فوتبال برزیل پیدا نکرد، مجبور شد که از دستور خروج پیروی کند و از اردوی تیم ملی برزیل جدا شود.
اما ماجرای اصلی عصبانیت رییس تیم باهیا چه بود؟ اینطور که بعدها معلوم شد، بعد از اینکه به ماراکایا گفتند چارلز جزو اون ۳ نفریست که از لیست ۲۰ نفرهٔ نهایی حذف میشود، خودش دست به کار شده بود. او از اینکه بازیکنش رو خیلی ساده کنار گذاشتند، عصبانی شد و این واکنشها را از خود نشان داد.
این حذف، عواقب شدیدی را به همراه داشت. آنچه که بعد از آن اتفاق افتاد، در آگاهی ملی به عنوان یکی از تاریکترین لحظهها در تاریخ ورزش برزیل باقی ماند. این اتفاق، یک خیانت دیگر به مردمی بود که برای مدتها احساس میکردند نادیده گرفته شدند.
روز بعد، بازی افتتاحیهٔ برزیل در همان شهر شمال شرقی یعنی سالوادور برگزار میشد.
چارلز تبدیل به اسطورهٔ محلی شده بود، چون از آخرین باری که یک بازیکن از یکی از تیمهای منطقهای برای بازی در تیم ملی انتخاب شده بود، سالهای زیادی میگذشت.
فقط ۱۳۰۰۰ هوادار برای برد سه یک برزیل جلوی ونزوئلا (کمتر از نصف ظرفیت) در ورزشگاه حاضر شدند و پیام ارسالی مردم شمالی نمیتوانست از این واضحتر باشد. مردمی که از خط خوردن اسم چارلز عصبی بودند؛ در ورزشگاه پرچم برزیل را سوزوندند، سرود ملی را هو کردند و با پرتاب منورهای شعلهور به سمت نیمکت مربیها، کادر فنی را مجبور به فرار کردند. خشم مردم از جایگاهها سرازیر میشد.
شمال شرقی، بخشی از کشور است که میلیونها نفر کمتر از ۲۰ پوند در ماه درآمد دارند؛ جایی که میلیونها انسان از گرسنگی رنج میبرند و نرخ بیکاری در دوران پاندمی کووید-۱۹، بیشتر از پنجاه درصد افزایش داشت.
این مصیبتی است که باعث شده شمار زیادی از مردم ساکن شمال شرقی مجبور شوند به جاهایی مثل شهرهای جنوب شرقی، مثل سائوپائولو یا ریو دو ژانیرو مهاجرت کنند. اما وقتی که به آنجا میروند، زندگی اکثرشان آنطوری که انتظارش را میکشند پیش نمیرود، چون هنوز موانعی بر سر راه وجود دارد که یکی از آنها، تعصب است.
ریوالدو، اسطورهٔ باشگاه بارسلونا، تقریبا در تمام دوران حرفهای خود از این شکایت داشت که چرا رسانهها با او مثل ستارههای فوقالعادهٔ دیگر مثل روماریو و رونالدو، رفتار نمیکنند. به گفتهٔ او، تنها یک دلیل برای این موضوع وجود داشت: او اهل شمال شرقی کشور بود. وقتی او سال ۲۰۱۵ به طور رسمی بازنشسته شد، احساس همه مردم این بود که هیچوقت آنطور که شایستگیاش را داشت، از استعدادش قدردانی نشد.
ریوالدو هم مثل رونالدو، رونالدینیو و کاکا برنده توپ طلا شده بود. او هم یکی از اعضای تیم ملی برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ بود که قهرمان شد؛ اما خودش و مردم شمال شرقی برزیل اعتقاد دارند هیچوقت به اندازه بقیه ستارههای آن نسل فوتبال برزیل، از ریوالدو قدردانی نشد.
امروز تولد ۵۱ سالگی همین ستاره است. همانی که نادیده گرفته شد، دقیقا مثل زادگاهش. پسرکی که از زاغههای شمال شرقی برزیل به بلندترین قلههای دنیای فوتبال رسید. بوسه او بر توپ طلا، پوزخندی شد به ریش ثروتمندان جنوبی. کسی که برای تسلیم کردن دروازبانان، نیازی به دورخیز نداشت، تنها کافی بود ایستا به توپ ضربه بزند.
شرایط سخت زندگی، باعث شد ریوالدو در کودکی با سوتغذیه دست و پنجه نرم کند و به همین خاطر، چند تا از دندانهایش را از دست داد. اما او تمام این مشکلات را به هیچ گرفت و با فوتبال به تمام رویاهایش رنگ واقعیت پاشید. بهترین بازیکن سال فوتبال دنیا شد، با تیم ملی به قهرمانی جهان دست پیدا کرد و به بهترین گلزن برزیلی تاریخ بارسلونا تبدیل شد، رکوردی که بازیکنان فوقالعادهای همچون رونالدینیو و نیمار هم موفق به شکستنش نشدند.
۱۶ ژوئن ۲۰۰۱، ریوالدو نوکمپ را به پرواز درآورد. او در مقابل والنسیا، یکی از بهترین هتریکهای تاریخ فوتبال را به یادگار گذاشت. رقص شکوهمندانه فوقستاره برزیلی با یک ضربه ایستگاهی استادانه آغاز شد. با پای چپ هنرمندش، توپ را آنقدر در هوا چرخاند که سنتیاگو کانیزارس، گلر والنسیا هرچقدر بدنش را کشید نتوانست توپ را لمس کند.
ریوالدو دست بردار نبود. تقریبا در همان نقطهای که گل نخست را به ثمر رسانده بود صاحب توپ شد. دو نفر به سراغش رفتند تا مانع شلیک دوبارهاش به سمت دروازه شوند؛ اما پسرک اهل شمال شرق برزیل، به سادگی از آن دو بازیکن عبور کرد و با یک ضربه سهمگین برای بار دوم خفاشهای فوتبال اسپانیا را تسلیم کرد.
اما این پایان ماجرا نبود. تئاتر رویایی ریوالدو هنوز برای حضار در ورزشگاه ادامه داشت. او این بار یکی از بهترین گلهای آکروباتیک تاریخ فوتبال را به ثمر رساند. روی خط محوطه جریمه والنسیا توپ را سینه کنترل کرد، توپ کمی ارتفاع گرفت و بعد تصمیم به زدن ضربه قیچی برگردون گرفت. شاید در نگاه اول، انجام چنین کاری مضحک باشد، اما او ریوالدو بود و انجامش داد. نوکمپ با این گل بال درآورد. گاسپارت، مدیرعامل وقت بارسلونا بر روی سکوها سر از پا نمیشناخت و دیوانهوار به هوا مشت میکوبید. او به داشتن ریوالدو افتخار میکرد.
ریوالدو با ما ایرانیها هم خاطراتی دارد. او با تیم بنیادکار ازبکستان دو بار به تهران سفر کرد و در مقابل سایپا و پرسپولیس به میدان رفت و در مقابل هر دو تیم هم گلزنی کرد. پس از دیدار با پرسپولیس، بهادر عبدی مدعی شد که برای گرفتن پیراهن ریوالدو نزد او رفته اما ستاره برزیلی جواب او را با توهین داده.
در مقابل لنز دوربین منوچهر هادی هم قرار گرفت و در فیلم سینمایی «من سالوادور نیستم» ایفای نقش کرد.
او حالا یک الگو برای تمام پسربچههای اهل شمال شرق برزیل است؛ برای کسانی که باید دو برابر جنوبیها تلاش کنند تا شاید به اندازه آنها مورد توجه قرار بگیرند. شاید اگر هالک و روبرتو فیرمینو هم اهل جنوب بودند، الان جایگاه خیلی بالاتری در جامعه فوتبال برزیل داشتند، مثل ریوالدو، که اگر جبر جغرافیا نبود، شاید او را هم در کنار کرویف و رونالدو و زیدان و مسی و مارادونا، در جمع بهترینهای تاریخ قرار میدادند.
انتهای پیام/