دروازه تیم ملی به جای اینکه سندش به نام فرزند عابدزاده بزرگ بخورد، دست به دست شد. نه احمدرضا عابدزاده حساسیتی روی مساله داشت، نه امیرعابدزاده. حتی عطش هواداران فوتبال هم که منتظر دیدن عابدزاده دیگری بودند، فروکش کرد.
ورزش دات آنلاین- احمدرضا عابدزاده درون دروازه تیم ملی ایستاده تا در روزگاری که فوتبال رنگی از حرفهایگری به خود ندیده دل هواداران فوتبال از بسته ماندن دروازه قرص باشد. اما این احمدرضا عابدزاده چه ویژگیهایی دارید که همه از او راضی هستند؟ مطمئن و استوار ایستاده، انگار کمی هم خونسرد و بیخیال هست حتی شاید بیتفاوت. چون در بیشتر دقایق مسابقه خندهروست. ولی نه او به وقتش هم خیلی جدی است و هر توپی را به راحتی میگیرد. برای همین است که همه در ورزشگاه یکصدا او را صدا میزنند و لقب «عقاب آسیا» را به نامش سند زدهاند. قد و قامت بلندی دارد، فیزیک بدنی مناسب و از همه مهمتر شجاعتی ذاتی از او یک دروازهبان قدرتمند ساخته است. سالها درون دروازه تیم ملی ایستاد و هیچ مربی به غیر از او، نیمنگاهی به دروازهبانان دیگر نداشت. حتی ذخیرههایش هم میدانستند دکوری بیش روی نیمکت ذخیره نیستند. بعد از مصدومیتهای پیاپی و خداحافظی از دنیای فوتبال، کارشناسان فوتبال نگران دروازه تیم ملی شدند. آنها سالها باور نکرده بودند که عقاب هم روزی خانهنشین میشود و دستکشها را در میآورد. آنقدر از تداوم عابدزاده مطمئن بودند که به جانشین او فکر هم نمیکردند، حتی این فکر در خلوت هم برایشان مثل گناه بود. جانشین عابدزاده در تیم ملی کیست؟ کدام دروازهبان این توان را دارد که جای او را بگیرد تا نقطه اتکای تیمش باشد؟
همان تصاویر بیکیفیتی که از عابدزاده جوان در حال تمرین دادن فرزند خردسالش در دهه 80 منتشر شده بود شعله امید را روشن نگه داشته بود که اگر فدراسیون فوتبال سیستمی برای آموزش جانشین بهترینها ندارد، عابدزاده خودش دست به کار شده و فرزندش را برای فردای فوتبال و جانشینی خود تمرین میدهد. پسر خردسال همراه پدر تمرینات گروهی یا فردی، انجام میداد و سعی میکرد مانند پدر باشد، با همان اداهایی که از عابدزاده بزرگ برای مردم خاطره ساخته بود. پسری که از کودکی با فضای فوتبال آشنا شد و به لطف پدر صاحبنام، توانست خیلی سریع به بهترین آکادمیهای فوتبال جهان راه یابد در خاطر خود به خوبی دوران حرفهای پدر را به یاد داشت. آیا او میخواست مثل پدرش باشد؟ آیا هواداران فوتبال دنبال عابدزاده دیگری بودند؟ همه انتظار داشتند که خیلی سریع جایگزین عابدزاده که همان پسر کوچک است را درون دروازه تیم ملی ببینند. در واقع منتظر فرزندش بودند. ولی کسی او را نمیدید یا او دیده نمیشد؟ امیر عابدزاده با اینکه قابلیتهای کمی نداشت نتوانست جانشین بلاعوض پدر شود.
دروازه تیم ملی به جای اینکه سندش به نام فرزند عابدزاده بزرگ بخورد، دست به دست شد. نه احمدرضا عابدزاده حساسیتی روی مساله داشت، نه امیرعابدزاده. حتی عطش هواداران فوتبال هم که منتظر دیدن عابدزاده دیگری بودند، فروکش کرد، چرا؟ آیا امیر هم مثل داستان پدر و پسرهای فوتبالیست، قابلیتهای لازم را نداشت یا زیر سایه ماندگارِ پدر مانده بود؟ آیا او با شناختی که از فوتبال اروپا پیدا کرده بود ترجیح میداد بیحاشیه به فوتبال حرفهای خود ادامه دهد؟ و سوال اساسی که کسی به آن جواب نداد، و کسی پیگیر آن نبود اینکه چرا هیچ سرمربی تیم ملی زود به سراغ او نرفت؟ چون او دیده نمیشد؟
هر چه پای پدرش زود به فوتبال ملی باز شد و در اوایل 20 سالگی دروازه بیبدیل تیم ملی بود، او در اواخر دهه 20 زندگی تجربه ملیپوش شدن را کسب کرد. سال 2018 اولین ورود او به تیم ملی بود که تا سال 2022، فقط یازده بار درون دروازه تیم ملی ایستاد و فراز و فرودهایی هم در مقایسه با بیرانوند که حرف اول را درون تیم ملی میزند داشت. او در لیگ ایران هم نتوانست توفیقی کسب کند. نیمکتنشینی در تیم پرسپولیس انگیزههای او را برای جدایی از فوتبال ایران بیش از پیش تقویت کرد. امیر عابدزاده بعد از پرسپولیس یک فصل هم درون دروازه راهآهن ایستاد و در نهایت قید بازی در ایران را زد.
آیا امیر عابدزاده زیر سایه پدرش ماند یا حواشی فوتبال ایران اجازه نداد که او زودتر دیده شود؟ یک فرضیهای که بیشتر میتوان به آن استناد کرد این است که او به دلیل بازی در لیگهای دسته دوم کشورهای اروپایی و تیمهایی که خیلی اسم و رسمی نداشتند آنچنان که باید دیده نشد حتی اگر ناجی تیمش بود. علیرغم اینکه مادر و پدرش با انتشار فیلم مسابقات او سعی داشتند غیب او از فوتبال ایران را جبران کنند، اما تمایلی برای جذب او وجود نداشت. فرضیه دیگری که وجود دارد این است شاید او نمیخواست با پدرش مقایسه شود و بدین شکل هم جایگاه پدر را حفظ کرد هم اجازه داد خودش زیر ذرهبین منتقدان برود. اتفاقا به نظر میرسد امیر عابدزاده با این ترفند هر دو سوی قضیه را در جایگاههای خود حفظ کرد. هر چند که حتی پرسپولیس هم در بحبوحه همهمهای که بیرانوند به راه انداخته بود، ترجیح میداد تمام هم و غم خود را وقف حفظ بیرانوند کند نه به خدمت گرفتن عابدزاده. آیا امیر عابدزاده قابلیتهای بدل شدن به یک ستاره را داشت یا زیر سایه پدرش مثل گیاهی فرصت رشد را از دست داد یا زد و بندهای داخل فوتبال ایران اجازه نداد که دیده شود؟ سوالی که جواب درستی برای آن به راحتی پیدا نمیشود. شاید هم قرار نیست فرزندان ستارههای فوتبال مانند پدرشان بدرخشند و ستاره باشند.
انتهای پیام/