اتفاقات دردناک اخیر کوچکترین تاثیری روی روند فوقالعاده دیاز نداشتهاند.
ورزش دات آنلاین-شاید وقتی جاشر ژسوس بریتو دیاز تلفنش شروع به زنگ زدن کرد هیچ فکری به این موضوع نمیکرد که یک آدم ربایی رخ داده باشد!
روز یکشنبه، ۲۹ اکتبر، گابی، عموی جاشر، که باید خودش را برای انتخابات شورای شهر بارانکاس آماده میکرد، شهری که تحت تسلط معدن زغالسنگ روباز کارخون است، جایی که جاشر و پسر عموی فوتبالیستاش در آن متولد شدند.
جاشر در این باره به اتلتیک میگوید: «ما داشتیم برای انتخابات روز بعد آماده میشدیم. سازماندهی تدارکات، انتقال مردم به حوزه رای گیری و کارهای دیگر را انجام میدادیم که تلفنم مدام زنگ میخورد، اما دلیلش را نمیدانستم.
بعد از زنگ خوردنهای مکرر در حدود سی دقیقه، تلفن را پاسخ دادم به من گفتند: عمویت لوئیس ربوده شده است.
آدم رباها با جاشر ارتباط گرفتند و او در ۱۲ روز آینده به واسطه بین پلیس و خانواده دیاز در قلب بزرگترین داستان کلمبیا و فوتبال جهان، تبدیل شد.
این داستانها همیشه ختم به خیر نمیشوند اما، پنجشنبه گذشته، ۹ نوامبر، لوئیس مانوئل توسط ارتش آزادیبخش ملی، آزاد شد.
این هفته، دیاز برای اولین بار پس از آدم ربایی به کلمبیا باز میگردد، زیرا تیم ملی کشورش روز پنجشنبه میزبان برزیل در مسابقات مقدماتی جام جهانی در شهر شمالی بارانکیلا است. پدر لویس دیاز، ملقب به مانه، زمانی غذای خیابانی میفروخت تا پسرش هزینههای سفر پسرش برای شرکت در تستهای فوتبال را فراهم کند. او سرانجام در ۱۷ سالگی به اتلتیکو جونیور، بزرگترین باشگاه بارانکیلا ملحق شد.
حتی پس از موفقیت پسرش، لوئیس مانوئل به زندگی در بارانکاس ادامه داد، جایی که او یک مدرسه فوتبال کوچک برای فرزندان کارگران معدن باشکوه کارخون، یکی از بزرگترین در جهان تاسیس کرده است. لوئیس مانوئل پس از پسرش یکی از محبوبترین و مطرحترین چهرههای منطقه است و جامعه در جستجوی او متحد شدند و از نجات او خوشحال شدند.
اکنون، برای اولین بار، خانواده دیاز جزئیات کامل آدم ربایی و آزادی را فاش میکنند:
لوئیس مانوئل و سیلنیس در نزدیکی یک پمپ بنزین ربوده شدند، جایی که گروه کوچکی از مردان به زور سوار ماشین شدند و به سمت مرز نزدیک با ونزوئلا فراری شدند. وقتی جاشر به صحنه جنایت رسید، تعقیب و گریز شروع شد.
جاشیر میگوید: «من با ماشین به جایی رفتم که این اتفاق افتاد. «دختر عمویم آنجا بود، برایم توضیح داد و ما بلافاصله فعال شدیم: «بریم فلان جا، بعضیها آنطرفها، بعضیها آنطرفها».
«ما برای جستجو رفتیم. پلیس قبلاً با من در تماس بود، اما من با برخی از آشنایان و دوستان تماس گرفتم، آنها با کاپیتان در بارانکویلا تماس گرفتند، که او سپس با واحد مسلح در این شهر تماس گرفت. آنها بلافاصله «حکومت نظامی» را برای پیگیری و تعقیب ربودهکنندگان فعال کردند. »
۹۰ دقیقه بعد، پلیس ماشین آدم ربایان را به همراه سیلنیس که داخل آن رها شده بود را پیدا کرد. اما لوئیس مانوئل همچنان گم شده بود. به گفته جاشر، گروهی که در ابتدا والدین دیاز را گرفتند، جنایتکاران معمولی بودند.
آدم رباییها در کلمبیا در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است. به گفته پلیس این کشور، تعداد آدم رباییها در نیمه اول سال ۲۰۲۳ ۹۳ درصد افزایش یافته است.
در سال ۲۰۰۴، زمانی که دیاز هفت ساله بود، گروه راستگرای بلوک شمالی ۶۰ نفر از مردم وایو، قبیله بومی که خانواده دیاز به آن تعلق دارند را در روستای نزدیک ال سالادو کشتند. بر اساس آمار سال ۲۰۱۹، لاگواجیرا با میزان قتل ۷۳٫۱ در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر خشنترین منطقه کلمبیا بوده است.
جاشر میگوید: «عمهام (سیلنیس) گفت که ربایندگان آنها کلمبیایی نبودند، بلکه آنها خارجیها، ونزوئلاییها بودند و به لهجه ونزوئلایی صحبت میکردند. آنها را تهدید کردند و به آنها گفتند که سرشان را پایین بیاورند تا نبینند با ماشین به کجا میروند.
ربایندگان پس از پارک کردن ماشین در یک منطقه دورافتاده، یک نفر از مردم محلی را که در حال عبور بودند، به پایین انداختند و موتورسیکلت او را دزدیدند تا بتوانند لوئیس مانوئل را به عمق کوهها ببرند.
جاشر در کاروانی با پلیس به منطقه رفت تا اینکه موتورسیکلت را پیدا کردند که در عمق جنگلهای کوههای پریجا رها شده بود. از آنجا، سفر باید با پای پیاده انجام میشد و فقط متخصصان میتوانستند جستجو را ادامه دهند. این عملیات به ارتش واگذار شد و خانواده دیگر قادر به جستجوی فعالانه لوئیس مانوئل نبودند. این یکی از ناراحت کنندهترین لحظات کل ۱۲ روز بود.
جاشر میگوید: «روزهای انتظار، اضطراب و اندوه آغاز شد. «دو روز اول بسیار وحشتناک بود زیرا ما چیزی نمیدانستیم، پلیس همچنان به دنبال او بود و خانواده در عذاب بودند. ما نمیدانستیم چه کسی او را دارد و کجا او را میبردند. »
با توجه به اینکه به دلیل انتخابات از قبل به کلمبیا نگاه میکردند، شخصیتهای سیاسی برای محکوم کردن این آدم ربایی به رقابت پرداختند. رئیس جمهور گوستاوو پترو بهروزرسانیهای زنده را در صحفه توییتر خود ارائه کرد، پلیس هم حدود ۴۸۰۰۰ دلار جایزه برای صدها پلیس و پرسنل نظامی یابنده، در نظر گرفت.
پنج هزار مایل آن سوی اقیانوس اطلس، یک دیاز نگران از اقوام به روز رسانی دریافت میکرد. لیورپول در آن یکشنبه یک بازی خانگی مقابل ناتینگهام فارست داشت، هنوز صبح زود در انگلیس بود زیرا دیاز مراحل را دنبال میکرد و برای خبرهای خوب دعا میکرد. این وظیفه جاشر بود که او را از بهروزرسانیهای پلیس مطلع کند.
جاشر توضیح میدهد: «از آنجایی که او دور بود، نمیتوانست کار زیادی انجام دهد، اما به برقراری ارتباط با مقامت دولت کمک کرد تا آنها برنامهای قوی برای بازیابی پدرش فعال کنند. »
پلیس به دیاز درباره بازگشت به کلمبیا هشدار داده بود و او در آن روز مقابل فارست بازی نکرد، در عوض به خانه خود در کراسبی، در حدود پنج مایلی شمال آنفیلد بازگشت.
او در طول ۱۲ روز به طور گسترده توسط هواداران لیورپول حمایت شد و به اندازه کافی احساس راحتی کرد که برای بازی مقابل لوتون تاون در ۵ نوامبر به ترکیب بازگشت.
او به عنوان یک یار تعویضی در نیمه دوم به بازی رفت و در وقتهای تلف شده مقابل لوتون، لیورپول را به تساوی کشاند؛ او در شادی گلش یک تیشرت را به دوربینها نشان داد که روی آن نوشته شد بود: آزادی برای پدر.
جاشر گفت: « هواداران، از لوئیس بسیار حمایت کردند، حمایت اخلاقی، حمایتی که در آن لحظه به آن نیاز داشت… او متوجه شد که هرگز به تنهایی راه نمیرفت. (اشاره به شعار باشگاه لیورپول)
در مناطق مرزی بین کلمبیا و ونزوئلا، اسیرکنندگان لوئیس مانوئل او را به عمق جنگل هدایت کردند. او با چشمان بسته بود و در مسیرهای به فرعی، بالا و پایین ارتفاعات بزرگ سفر میکرد. او که خسته شده بود توانست غذای معمولی بخورد. مهمترین مسئله پزشکی کم آبی بدن بود که به دلیل مسافتهای طولانی سفر تشدید شد اما سه روز بعد، همه چیز تغییر کرد و لوئیس مانوئل را به ELN منتقل کردند. مشخص نیست که آیا ELN کاروان را رهگیری کرده است یا اینکه آدم ربایان اولیه او را به امید دریافت پاداش خود به نیروهای چریکی سپردند.
ELN گروهکی است که از دهه ۱۹۶۰ فعال است، دههها درگیر مبارزه مسلحانه علیه دولت کلمبیا بوده است. این گروه میخواهد یک ایدئولوژی مبتنی بر کمونیسم و الهیات آزادیبخش را در سراسر کشور پیاده کند.
هنگامی که او برای حدود سه روز ربوده شده بود، ELN او را رهگیری کرد و او را از آنها (جنایتکاران عادی) گرفت. یعنی او را به ELN دادند. زمانی که او به ELN تحویل داده شد، با او بهتر رفتار کردند. او هرگز احساس نکرد که با آنها بد رفتار شده است. »
جاشر میگوید: «زمانی که ELN بیانیه را صادر کرد، به ما اطمینان داده شد، زیرا گفتیم: « ممکن است به دلیل روند صلح، لویس به سرعت آزاد شود».
«آنها گفتند که میخواهند عمویش را آزاد کنند، زیرا ابتدا پرسیدند: «اسمش چیست؟ ». آنها متوجه شدند که ربودن او یک اشتباه بوده است، که او پدر لوئیس دیاز است، و قرار است روند آزادی او را آغاز کنند، اما زمان میبرد.
سپس روند مذاکرات آغاز شد، دولت کلمبیا همچنین میگوید هیچ باج خواهی برای لوئیس مانوئل مطرح نشده و ELN تأیید کرد که لوئیس مانوئل را در اختیار دارد و میخواهد او را آزاد کند، اما خواستار تضمینهای امنیتی شدند.
دولت کلمبیا نیز در پاسخ، حدود ۲۰۰ سربازی که در نزدیکی مرز با ونزوئلا بودند، دستور داد که به بارانکاس عقب نشینی کنند.
جاشر میگوید: «من همیشه حواسم به روند، مذاکرات بود. ما همچنان مضطرب بودیم زیرا او را نداشتیم، اما صبورتر بودیم، باید صبر میکردیم و این روند زمان میبرد. اما خیلی سخت بود.
مادرم، خالههای دیگرم و خواهرش هم زجر کشیدند، اما به خدا دلبسته بودند تا همه چیز خوب پیش برود، همیشه در نماز، دعا میکردند همه چیز خوب شود.
پس از رسیدن به توافق، موارد عملی در مرحله بعدی قرار گرفت.
یک مکان دورافتاده در کوهستان برای تحویل گرفتن انتخاب شد و لوئیس مانوئل توسط ELN در آنجا رها شد.
جاشر میگوید: « او چند روز پیادهروی کرد تا به جایی که هلیکوپتر او را سوار کرد، رسید. زمانی که او آزاد شد، ما در دفتر سازمان ملل متحد (سازمان ملل) در والیدوپار (شهری در نزدیکی مرز با ونزوئلا) بودیم و او در یک کنفرانس ویدئویی بود تا وقتی به آنجا رسید، بتوانیم بلافاصله او را آنجا ببینیم.
«لحظه شادی و شادی بود، کلمات کوتاه: «دوستت دارم». «متشکرم، پسر». «اینجا هستیم». «
آخر هفته گذشته برای والدین دیاز خیلی زود بود که به انگلیس سفر کنند تا بازی پسرشان مقابل برنتفورد را در آنفیلد تماشا کنند. در عوض، لوئیز مانوئل در خانه بهبود یافت و دید که دیاز به عنوان یک تعویض دیرهنگام در پیروزی خانگی ۳-۰ وارد بازی شد. آنها پس از تعطیلات ملی به مرسی ساید خواهند رفت.
پدر و پسر هر دو در حالی که عصر دوشنبه در کمپ تمرینی کلمبیا ملاقات کردند، اشک میریختند و دیاز نیز فرانسیسکو سبالوس، یکی از ماموران که برای نجات پدرش زحمت زیادی کشید را در آغوش گرفته بود.
دیاز چند سال پیش گفت: » پدر من قهرمان من است. " او به من یاد داد که چگونه بازی کنم.
برای تقریباً دو هفته، لوئیز مانوئل، به جای فرزند مشهور جهانش، داستان شد.
انتهای پیام/