دنبال کدام مقصر هستید؟ آن مقصری که میخواهید جور شما را بکشد وجود ندارد. آن مقصر فرضی خودتان هستید. باور کنید کسی غیر از خودتان مقصر نیست. چرا بار سنگین ناکامیهای یک جامعه ورزشی را به دوبنده یک کشتیگیر آویزان میکنید؟ چرا در المپیک، راه نجات یک کاروان چند صد نفره متشکل از همراه و مسوول را به گردن ورزشکار میاندازید؟
ورزش دات آنلاین – حسن یزدانی دیشب یک بار دیگر به تیلور باخت. چرا؟ چون پژمان درستکار میگوید که حق حسن خورده شد و تیلور میگوید که یزدانی باعث پیشرفتم شده است!
حالا متوجه شدید چرا یزدانی باخت؟
چون ما عادت داریم بعد از هر باخت اعلام کنیم که «این باخت چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند». چرا این قدر از پذیرش شکست واهمه داریم؟ مگر نمیدانیم باخت هم بخشی از ورزش است یا مگر قرار نیست ورزشکاری ببازد؟ از فوتبال بگیرید تا ورزشهای انفرادی مثل همین کشتی.
از یک تورنمنت ساده تا آوردگاه بزرگی مثل المپیک.
عادت کردهایم که با این چند کلمه کلیشهای خودمان را تسکین دهیم. اما اشتباه است. این تسکین نیست. این پرده کشیدن روی عیب و ایرادت فنی و مدیریتی است. چرا همیشه پای داوری را وسط میکشید؟ دنبال کدام مقصر هستید؟
آن مقصری که میخواهید جور شما را بکشد وجود ندارد. آن مقصر فرضی خودتان هستید. باور کنید کسی غیر از خودتان مقصر نیست. چرا بار سنگین ناکامیهای یک جامعه ورزشی را به دوبنده یک کشتیگیر آویزان میکنید؟ چرا در المپیک، راه نجات یک کاروان چند صد نفره متشکل از همراه و مسوول را به گردن ورزشکار میاندازید؟
بدبختی ورزش ما به غیر تهی شدن از علم و دانش روز و مدیرت ضعیف، رفع مسوولیتی است که هیچ وقت نخواستیم آن را به عهده بگیریم. مصاحبه پدر حسن یزدانی را بخوانید. به غیر از اینکه با فرضیههای توطئه صحبت کرده حرف جدیدی نزده است. البته که از تمام مسایل و شرایط فرزندش هم اظهار بیاطلاعی کرده است. جسور باشید. اما این عکس، عکسی نیست که پدر یزدانی برای شکست فرزندش بتواند به آن استناد کند.
یک بار برای همیشه پشت آن تریبون رایگانی که در اختیار دارید با شهامت اعلام کنید ما بد بازی کردیم، ما بد کشتی گرفتیم، بد ضربه زدیم، بد ترکیب چیدیم، بد ورزشکار را «کوچ» کردیم و بله بد باختیم چون سزاوار برنده شدن نبودیم. به همین سادگی. لطف کنید یک بار جلوی تک تک کارشناسانی را که برای مجیزگویی ورزشکاران میآورید بگیرید و از یک مجموعه کارشناسان کارکشته دعوت کنید تا واقعیت ماجرا را بگویند. به نظر میرسد دوران این تعریف و تمجیدهای بیمورد به پایان رسیده است و باید با واقعیتها کنار آمد. البته اگر دوست دارید واقعیت را بدانید. در غیر این صورت، باید این باختها را به کرات ببینیم و مدام تکرار کنیم که چیزی از ارزشهای ما کم نمیشود.
انتهای پیام/