کوسههای ویسلا، لقب یکی از گروههای هولیگانی و بزهکار است که طی چند سال مدیریت باشگاه ویسلا کراکف لهستان را بر عهده داشتند.
ورزش دات آنلاین- طرفداران در دنیای فوتبال نقش مهمی را ایفا میکنند. این که امروز فوتبال تبدیل به یک صنعت پولساز غولپیکر شده که هر روز مقدار زیادی اسکناس بهخاطرش رد و بدل میشود، از صدقه سر همین طرفدارهایست که به تیمها و بازیکنهای مورد علاقهشان هویت میبخشند.
سرمایه کلان باشگاههای منچستر یونایتد، بارسلونا و رئال مادرید میتواند این ادعا را اثبات کند. آنهای از بقیه تیمها طرفدارهای بیشتری دارند؛ پس بینندههای بیشتری به خودشان جذب میکنند و در فروش محصولاتی مثل پیراهنهای ورزشی هم از بقیه رقیبهایشان سبقت میگیرند و در نتیجه، درآمد بیشتری هم به جیب میزنند.
البته تاثیر طرفدارها به همین چیزها خلاصه نمیشود. ویروس کرونا باعث شد که همه متوجه شور تماشاگرهای حاضر در استادیومها بشوند. مثلا لیورپول تو آنفیلد یک تیم ترسناک و شکست ناپذیر بود چون طرفدارهایشان آنفیلد را برای تیم حریف تبدیل به جهنم میکردند؛ ولی در این دوره 6 شکست پشت سر هم را در زمین خانگی خود تجربه کردند که آمار به شدت بدی برای این تیم به حساب میآید.
حتی سیگنال آیدونا پارک و ورزشگاههای پر از شور و هیجان آرژانتین هم وقتی که خالی از تماشاگر باشند هیچ جذابیتی ندارند و چیزی جز یک زمین چمن ساده بی روح نیستند.
عدهای از طرفدارها هم هستند که خودشان را از بقیه متعصبتر میدانند. طرفدارهایی که همه آنها را به اسم اولترا میشناسند و میتوان گفت تقریبا تمام تیمها همچین هوادارهایی دارند.
اولتراها معمولا جایگاه مخصوص خودشان را در استادیوم دارند و با سر و صدا و شعارهای خاصشان تیمشان را تشویق میکنند.
اما وقتی که همین طرفدارهای متعصب، دست به رفتارهایی مثل دعوای خیابانی با طرفدارهای تیمهای دیگر میزنند؛ تبدیل میشوند به هولیگان. فاجعه هیسل معروفترین و تلخترین تراژدی تاریخ فوتبال است که هولیگانها به بار آوردند.
هولیگانیسم تو همه کشورهای صاحب فوتبال نفوذ کرده و بعضی وقتها میبینیم که حتی در تصمیمات مدیریتی هم تاثیر گذار هستند.
مثلا انگلیس در دهه 90 میلادی به طرز وحشتناکی درگیر این معضل بود. آمار پلیس انگلیس نشان میدهد بین سالهای 1990 تا 1995، تقریبا 300 طرفدار لیورپول و 300 طرفدار وستهم هر ساله دستگیر میشدند. اگر این تعداد را ضرب در تعداد تیمهای لیگ انگلیس کنیم میفهمیم که اوضاع طرفداری فوتبال انگلیس در آن سالها چه وضعیتی داشته.
البته الان دیگر خبری از آن جو ترسناک نیست و استادیومهای تیمهای انگلیسی در کمال آرامش از حریفهایشان میزبانی میکنند.
لهستان هم یکی از آن کشورهایی است که هولیگانیسم تا ریشه فوتبالش نفوذ کرده است. کشوری که مردمش به سرسختی معروفند، چون آنها توانستند هم فاشیستها را شکست بدهند و هم کمونیستها را.
اما امروز، روی تیره و سیاه جامعه لهستان هولیگانهای حاضر در فوتبالش است. طبق آمار پلیس لهستان، در این کشور 50 هزار تا هولیگان و 10 گروه تبهکاری متصل به آنها وجود دارد.
در فوریه 2014، یکی از روزنامههای ورزشی لهستان خبر داد که گروهی به اسم TSW کلاسهای دعوای خیابانی برگزار میکند و در آنجا هولیگان پرورش میدهند. این ماجرا تا حدی علنی شد که یکی از داوطلبهای شرکت در این کلاسها اعلام کرد میترسد برای ثبت نام در کلاسها تا اکتبر و دوره بعدی صبر کند.
فرهنگ هولیگانیسم و دعواهای خیابانی کم کم در لهستان عادی سازی شد و تبهکارهایی که خودشان را طرفدار واقعی فوتبال میدانستند، تورنومنتهای دعوا توی رینگ را برگزار کردند.
اما یک گروه تبهکاری در فوتبال لهستان، خودش را تا صندلی مدیریت باشگاه هم بالا برد. گروهی ملقب به کوسههای ویسلا که طرفدارهای متعصب و اولترای تیم ویسلا کراکوف لهستان آن را اداره میکنند.
این گروه هولیگانی که تقریبا همه اعضایش به جرمهایی مثل سرقت، قاچاق مواد مخدر و قتل متهم یا محکوم شدند؛ از سال 2016 اداره این باشگاه لهستانی را تو دست گرفتند. آنها از سرمایه و بودجه باشگاه استفاده میکردند تا پولهای کثیفی که از راه دزدی و قاچاق مواد مخدر به دست اومده بود رو تمیز کنند.
کوسهها، ویسلا کراکوف را تا مرز نابودی کشاندند. اما بلاژیکوسفکی، بازیکن لهستانی سابق دورتموند و وولفسبورگ فرشته نجات ویسلا کراکوف شد.
19 فوریه 2019 بود که یاکوب بلاژیکوسفکی یک بار دیگر بعد از سال 2007 به خانه برگشت و حاضر شد یک فصل رایگان برای ویسلا کراکوف، باشگاه مورد علاقه دوره بچگیاش بازی کند. او در اولین بازی خود، دقیقه 40 از روی نقطه پنالتی برای تیمش گلزنی کرد و سه امتیاز مهمی را برای تیمش به ارمغان آورد.
این یک لحظه خاص و احساسی برای باشگاه و طرفدارها بود. حالا هم پسر با استعداد باشگاه برگشته بود و هم کمتر از یک ماه قبل از آن، اتحادیه فوتبال لهستان مجوز باطل شده باشگاه ویسلا کراکوف را برگردانده بود.
اتفاقی که اگر نمیافتاد؛ باشگاه منحل میشد و به دسته پنجم فوتبال باشگاهی لهستان سقوط میکرد. جایی که تیمها تو زمینهای باتلاقی و کشاورزی بازیهایشان را برگزار میکنند.
اما حالا دیگر کابوس بازی در زمینهای کشاورزی از بین رفته بود و باشگاه موفق شده بود خودش را در لیگ نگه دارد. بلاژیکوفسکی و گروهی از کارآفرینهای محلی 4 میلیون زلوتی (800 هزار پوند) وام دادند تا باشگاه را از این بحران نجات بدهند و بعد هم دنبال یک سرمایه گذار گشتند تا مشکلات را برای همیشه برطرف کنند.
آنها میخواستند تیمی را دوباره از نو بسازند که گروه تبهکاری کوسهها به سردستگی پاول میکالسکی یا پاول ام تقریبا نابودش کرده بود.
پاول ام بین هولیگانهای طرفدار ویسلا کراکوف به خرس کوچک معروف بود. او در بازی ویسلا کراکوف جلوی پارما در جام یوفای سال 1998، به خاطر پرتاب چاقو به سمت سر دینو باجو به زندان رفت. شاید این اتفاق برای مردم عادی، یک شکست یا یک فاجعه در زندگیشان تلقی بشود، اما برای پاول تبدیل به رزومهای درخشان شد.
هجده سال بعد از آن اتفاق، خرس کوچک و دار و دستهاش توانستند به هیئت مدیره ویسلا کراکوف راه پیدا کنند. خشونت، قاچاق مواد مخدر و فساد مالی آنها باعث شد یکی از بزرگترین باشگاههای لهستان تا مرز نابودی پیش برود.
در یک مستند که از شبکه تلویزیونی دولتی TVN پخش شد؛ نشان داده شد که این گروه چگونه اموال باشگاه ویسلا کراکوف را حیف و میل کردند. آنها باشگاه را به مرکز فعالیتهایشان تبدیل کردند و بدهیهای زیادی را برای باشگاه به بار آوردند.
خیلی از بازیکنها از تیم جدا شدند؛ آنها نمیتوانستند این وضعیت را تحمل کنند. حقوق چندین ماه را دریافت نکرده بودند و فقط میخواستند که از همچین شرایطی فرار کنند.
نجات دهندههای باشگاه در یکی از پنجرههای نقل و انتقالاتی زمستونی، مارتین کاستال و خسوس ایماس، دو تا از مهرههای کلیدی تیم را به یاگیلونیا بیالیستوک فروختند و از همین راه تونستن 645 هزار پوند به دست بیاورند.
ویسلا کراکوف تقریبا هشت میلیون پوند بدهکار بود و این پولها تنها برای کم کردن بدهیها خرج شد.
علاوه بر اینها؛ خود طرفدارهای ویسلا کراکوف هم با تشکیل دادن یک کمپین، چیزی نزدیک به 795 هزار پوند جمع کردند و به باشگاه کمک کردند تا فعلا بتواند سرپا بماند.
یکی از آنهایی که ویسلا کراکوف را به این روز انداخت؛ مارزنا ساراپات است که یک روزی رییس هیئت مدیره باشگاه هم بود. اواخر سال 2018، ساراپاتا از کار برکنار شد و بعد از آن هم از انظار عمومی ناپدید شد. یکی از شاهکارهای جناب ساراپاتا این بود که در دوره مدیریتیاش، حساب مالی باشگاه فقط و فقط 10 هزار پوند سرمایه داشت. در واقع بدهیهای باشگاه لهستانی در دوران دو ساله مارزنا ساراپاتا 4 برابر شده بود.
البته کل ماجرا به همینجا ختم نمیشود. فعالیتهای تبهکارانه هیئت مدیره به داخل ورزشگاه هم کشیده شد. دامیان دوکات که به عنوان معاون باشگاه انتخاب شده بود؛ یک حمله هولیگانی علیه طرفدارهای تیم حریف ترتیب داد. دوکات در دستشوییهای استادیوم بین طرفدارها مواد محترقه پخش میکرد.
دوکات قبل از این مدیر یک باشگاه بدنسازی در ویسلا بود و در آنجا، هولیگانها را برای دعواهای خیابانی آماده میکرد و همینطور هولیگانهای جدید پرورش میداد.
البته خودش این اتهامات را تکذیب کرده و حتی گفته از کسانی که این اخبار را پخش کردند شکایت میکند؛ اما در عمل هیچوقت هیچ شکایتی صورت نگرفت.
این تنها حرکت عجیب آنها نبود. بازیکنها، که چند نفر از آنها ملی پوش هم بودند، قبل از دربی حساس مقابل کراکفیا، تیشرتهایی را پوشیدند که بر روی آن نوشته بود آرزو داریم دودک هرچه سریعتر خوب شود. البته منظور آنها دودکی نبود که سال 2005 قهرمانی دراماتیک لیورپول در چمپیونز لیگ را رقم زد؛ بلکه برای دودکی آرزوی سلامتی کردن که در یکی از دعواهای خیابونی؛ زخمی شده بود.
در نهایت، ماجرای فروش باشگاه به وانا لی، سرمایهدار فرانسوی – کامبوجی باعث شد که پلیس لهستان به باشگاه ویسلا کراکوف حمله کند و به امپراطوری کوسهها تو این باشگاه پایان بدهد.
شاید امروز اینطور به نظر برسد که رد پای کوسهها و هولیگانیسم، کاملا از ویسلا کراکوف و فوتبال لهستان پاک شده؛ طوری که حتی سرمربی آنها وقتی که بلاژیکوفسکی بعد از 12 سال به تیمش برگشت، گفت: «حالا باشگاه میتواند با خوشبینی به آینده نگاه کند. ما یواش یواش داریم به شرایط نرمال برمیگردیم و دغدغههای ما فقط و فقط ورزشیست.» اما در واقعیت، هولیگانیسم تو جنوب لهستان ریشه عمیقی دوانده است و به این سادگیها نمیشود آنها را کنار زد.
ویسلا کراکوف یکی از موفقترین باشگاههای فوتبال لهستان است. آنها 13 بار قهرمان لیگ شدند که این اتفاق 7 مرتبه در قرن 21 رقم خورد. فقط لژیا ورشو، رقیب سنتی آنها میتواند از نظر جام و افتخار رقابت کند.
اما کراکوف، هنوز محل زندگی وحشیترین هولیگانها هم هست. طرفدارهایی که در دعواهایشان از تفنگ و چاقو و چماق استفاده میکنند.
کریستوفر لش، که یک پادکست را در ورشو اداره میکند درباره هولیگانها میگوید: «به غیر از ویسلا کراکوف، بقیه تیمها هم با این تبهکارها در ارتباطند. اما فرق ویسلا کراکوف با بقیه تیمها این بود که هولیگانها مستقیم باشگاه را مدیریت میکردند و دستشان برای انجام هرکاری باز بود.»
لش ادامه میدهد: «مطمئن نیستم باشگاه بتواند مستقیم با هولیگانها درگیر شود. آنها هنوز هم کم و بیش در باشگاه حضور دارند.»
هنوز هم ترس در وجود مردم شهر موج میزند. محصولات کوسهها با شعارهای اختصاصیشون در فروشگاهها پیدا میشود. اینها نشان میدهد که کوسهها از بین نرفتند. اما طرفدارهای ویسلا کراکوف امیدوار به آیندهاند؛ امیدوار به اینکه توجه رسانهها و فشار مقامات بالاخره باشگاه ویسلا کراکوف را از همچین آدمهایی پاک کند.
هرچند که هولیگانها هنوز هم تو همه جای دنیا حضور دارند و به فعالیتهایشان ادامه میدهند. حتی همین کنار گوش خودمان هم هولیگانها دیده میشوند؛ جایی که یک سرباز در استادیوم بیناییاش را از دست میدهد یا وقتی که اتوبوس یک تیم با پرتاب نارنجک تهدید میشود. همه اینها فعالیتهای هولیگان وارانهای است که در ایران رقم میخورد.
هولیگانیسم انگار تبدیل به جز جدایی ناپذیر از فوتبال شده است. کنار جادوی فوق ستارههای مورد علاقهمان در مستطیل سبز و تماشای تاکتیکهای بینظیر بزرگترین مربیهای فوتبال، هولیگانها هم جزئی از این ماجرا هستند؛ اما آنها نیمه تیره و تار این بازی را تشکیل میدهند.
انتهای پیام/