کریسمس و فوتبال در میدان جنگ جهانی!

تاریخ: ۴ دی ۱۴۰۲، ۹:۰۰:۰۲

کدخبر: 78683

کریسمس و فوتبال در میدان جنگ جهانی!
در اوایل جنگ جهانی اول، آلمان قیصری و بریتانیا خارج از مرزهای خود مقابل هم قرار گرفتند و روز به روز انسان های بیشتری در خون غلتیدند. اما قرار بود اتفاقی عجیب در آخرین روزهای سال 1914 رخ دهد...

ورزش دات آنلاین- زمانی که جنگ جهانی نخست آغاز شد، در بریتانیا از شوراهای شهر گرفته تا محراب کلیساها، مردم را به برداشتن اسلحه برای کشورشان وادار کردند. روزنامه یورکشایر پست گزارش داد که چگونه یک مسابقه فوتبال، تبدیل به سربازگیری شد. این روزنامه می‌نویسد:

شب گذشته در پایان مسابقه، صحنه‌های تکان دهنده‌ای را در زمین فوتبال لیدزسیتی شاهد بودیم. شهردار برای ۴ هزار تماشاگر سخنرانی کرد. سراسر زمین را هجوم دلیرمردان و هلهله شادی پر کرده بود. در بالای پله‌ها، جوانان برومند می‌آمدند تا بازوبندی را با نواری از رنگهای ملی- آبی، سفید و قرمز- دریافت دارند و همراه دوستانشان در میدان جنگ، افتخاری همیشگی به دست آورند. زمانی که هجوم فروکش کرد، معلوم شد که تعداد داوطلبان ۱۴۹ تن بوده است. همسر شهردار، ۵۱ تن دیگر را خواستار شد. هجومی دیگر و هلهله‌ای دیگر. و با سرود  راه درازی است تا تیپِراری سهمیه به زودی پر شد.  

 

کریسمس در صحرا

سال ۱۹۱۴ بود و دو شب مانده به کریسمس، سرمای شدید صحرا را فرا گرفته بود. سربازان حس مشترکی داشتند. ماه آگوست که جنگ جهانی شروع شد، تقریبا همه مطمئن بودند که جنگ به زودی تمام می‌شود به طوری که تعطیلات آخر سال در کنار خانواده‌های خود خواهند بود. اما این اتفاق هرگز رخ نداد. هوا سردتر و سردتر شد.  

 

روزی جاودانه در جنگ

در آن شرایط کسی نمی‌توانست تصور کند که آن شب قرار است برای همیشه در تاریخ ماندگار شود. سپاه آلمان تا مرز خاک سرد صحرایی در بلژیک پیش آمده بود و حال که شب فرا رسیده بود، سربازان بریتانیایی خسته و کم رمق به آتش‌های برافروخته کمپ ژرمن‌ها خیره شده بودند. کاپیتان نویل سرگرد سوم و تصمیم گیرنده لشکر، با بی‌سیم خود سکوت شب را می‌شکست: «جوخه ۵، موقعیت خود را اعلام کن.» اما ارتباط قطع شده بود و موقعیتی از طرف جوخه ۵ اعلام نمی‌شد. شرایط نامساعد جوی همین شرایط را برای آلمان‌ها نیز پیش آورده بود. دو لشکر مافوق و مرجعی برای اخذ تصمیم نداشتند. اندکی دورتر هوفر فرمانده آلمانی‌ها نیز شرایطی مشابه داشت؛ درست مثل نویل صحرای سیاه را می‌نگریست و نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد.

 

ارتباطی که قطع شد

در ایستگاه رادیویی لندن آخرین پیام کاپیتان نویل ضبط شده است و هنوز هم پس از گذشت بیشتر از یک قرن می‌توان در موزه ترافوردپارک منچستر آن صدا را شنید: « ارتباط ما قطع شده است. دستور چیست؟ »

اما دستوری صادر نمی‌شد. سیاهی مرگبار شب اندک اندک محو می‌شد و جای خود را به بی‌رنگی و سپیدی صبح می‌داد. در سکون و سکوت، این صلح بود که حکمفرما شده بود. هیچ کدام از طرفین توان تصمیم گیری نداشتند زیرا نه از تعداد دشمن خبری داشتند و نه از ابزارآلات نظامی آنها.  

 

ورزشکارانی در میدان جنگ

در بین افراد آن جوخه، چند ورزشکار مطرح هم دیده می‌شدند. داگلاس کلارک بازیکن راگبی لیگ و کشتی گیر مطرح، سرجوخه هدلی وریتی عضو تیم کریکت لندن و ملی پوش استرالیا، فرانک فورلونگ سرجوخه ارتش و عضو تیم فوتبال گریدستون لندن و لیری کنستانتین عضو تیم ملی هندوستان غربی و عضو افتخاری فوتبال بریتانیا در جام ملکه از این افراد بودند. اگر جنگ رخ نمی‌داد حتما در این روزها استراحت می‌کردند و آماده ادامه رقابت‌های فوتبال و کریکت بودند…

ناگهان صدایی به گوش می‌رسد:   جوخه ۵! موقعیت خود را اعلام کن!  

اما این بار این رمز از طرف فرماندهی بریتانیایی کبیر شنیده نمی‌شود. بلکه این صدا از سوی دشمن می‌آید. ترس سراسر وجود نویل را فرا می‌گیرد. چرا آلمانی‌ها به انگلیسی با آنها صحبت می‌کنند؟  

نویل می‌گوید: اعلام نمی‌کنیم! شما بگویید.

از آن سو صدایی می‌آید: ارتباط ما هم مثل شما قطع شده است. بهتر است امروز استراحت کنیم.

نویل می‌گوید: چه تضمینی وجود دارد؟

صدا می‌گوید: فردا صبح در صحرای بین دو ارتش، یک مسابقه فوتبال برگزار می‌کنیم. برنده، کل این صحرا را اشغال می‌کند!

به مدت نیم ساعت سکوت مطلق برقرار می‌شود و سرانجام نویل سکوت را می‌شکند: قبول است. بازی می‌کنیم!

 

پایان جنگ و آغاز فوتبال

هنوز متن اصلی این دیالوگ در کتابخانه قصر ملکه وجود دارد. تمام جنگ جهانی به این شکل در قالب فوتبال خلاصه شد. در قالب مسابقه‌ای که از نظر فیفا رسمی شناخته نشده است اما در موزه منچستر انبوهی از یادگارهای آن مسابقه وجود دارد؛ بیش از هر مسابقه دیگر. فردای آن شب هراسناک، چهار تانک نفربر، دروازه‌ها را تشکیل دادند. سرجوخه وریتی با بی‌سیم خود هشدار داد: « حتی یک گلوله، اخطار می‌کنم، حتی یک گلوله مسابقه را باطل می‌کند! »

طی چند ساعت دو تیم فوتبال تشکیل شده بود و انگلیسی‌ها سرپرستی تیم خود را به والتر تول سرجوخه چهارم سپاه خود دادند؛ بازیکنی فوق العاده که مورد توجه تاتنهام قرار گرفته بود اما جنگ جهانی سبب شد که او فوتبال را کنار گذاشته و راهی جبهه شود.  

 

ما پیروز شدیم

بازیکنان تفنگ و سرنیزه را زمین نگذاشتند و با لباس نظامی و کاملا مسلح وارد زمین فوتبال شدند. انگلیسی‌ها توپ هم داشتند؛ حرفه‌ای‌تر هم بودند و فقط برایشان سوال بود که آیا حرکت آلمانی‌ها یک حربه نظامی است؟

پاسخ ساده بود.  آلمانی‌ها متوجه شده بودند که به مدت یک شب اعلام صلح شده است و به همین خاطر با خیال آسوده بازی می‌کردند. اما بریتانیایی‌ها برای مرگ و زندگی مسابقه می‌دادند. وقتی آنها گل برتری را زدند، این نویل بود که فریاد می‌زد: ما پیروز شدیم! تنها بعد از مسابقه بود که نویل متوجه ماجرا شد… او بعدها هم با یادآوری آن مسابقه اشک از چشمانش سرازیر می‌شد… 

 

آتش‌بس کریسمس

اما این مسابقه تنها دیداری نبود که در کریسمس ۱۹۱۴ اتفاق افتاد. گزارشگر شهر منچستر در روزنامه گاردین نوشت: هر منطقه‌ای که فضای مناسب داشت، سربازان دو کشور در آن جا به بازی فوتبال مشغول شدند.

به این ترتیب عبارت « آتش‌بس کریسمس» با اشاره به توقف کوتاه مدت جنگ و خاموشی تفنگها در این روز برای همیشه در تاریخ ثبت شد. دوستی سربازان دو طرف سبب شکل گیری این آتش بس نانوشته شد. حتی بسیاری از سربازان همچون کسانی‌که بعد از مدتها همدیگر را می‌بینند، آدرس و عکس به هم دادند و قرار گذاشتند بعد از اتمام جنگ همدیگر را ملاقات کنند.

سرانجام با تکیه به تهدید محاکمه در دادگاه نظامی، رهبران نظامی از جمله ژنرال سر هوراس اسمیت سربازان خود را از یکدیگر جدا ساختند تا آنها را از نو برای ادامه خصومت تحریک کنند. سربازان یک بار دیگر مجبور به جنگ می‌شوند و جنگ تا سال ۱۹۱۸ به درازا می‌انجامد…

 انتهای پیام/

 

اخبار مرتبط

...