به مناسبت آغاز هفته جهانی پول، نقش پول در دنیای فوتبال را بررسی کردیم.
ورزش دات آنلاین- هفته جهانی پول، نام یک پویش سالانه آگاهی مالی است که با ابتکار صندوق بینالمللی کودکان و جوانان شکل گرفت تا الهامبخش آنها در یادگیری مسائل پولی، معیشت و کارآفرینی باشد. اولین هفته در مارس سال 2012 با مشارکت 21 کشور و با شعار رسمی «یاد بگیرید، پسانداز کنید، درآمد داشته باشید» آغاز به کار کرد.
حالا که به هفته نخست ماه مارس سال 2023 رسیدهایم، قصد داریم تا نقش پول در ورزش و علیالخصوص فوتبال را بررسی کنیم، اینکه سرمایه و ثروت چه تاثیری در نتیجهگیری باشگاههای فوتبال و تیمهای ملی دارد و آیا تنها ریخت و پاش و خرجهای سرسامآور را میتوان یک سرمایهگذاری درست در دنیای فوتبال دانست یا خیر؟ آیا برای رسیدن به موفقیت در اختیار داشتن عنصر سرمایه به تنهایی کافی است؟
امروزه فوتبال تبدیل به یک صنعت پولساز بزرگ شده است. گردش یک توپ در مستطیلی سبز، آنقدر هوادار و عاشق دارد و آنقدر در احساسات مردم تمام دنیا نفوذ کرده است که باعث شده توجهات بیش از دیگر ورزشها به آن جلب شود. بسکتبال، تنیس و بوکس حرفهای هم جزو ورزشهای پولساز به شمار میآیند، اما اگر گردش مالی موجود در فوتبال را با این ورزشها مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که فوتبال تبدیل به چه بستر بزرگ و مناسبی برای سرمایهگذاران شده است.
بسکتبال و فوتبال، هرساله بیشترین نماینده را در لیست ده نفره ثروتمندترین ورزشکاران دنیا دارند، اما تفاوت بسکتبال و فوتبال در جایی پدیدار میشود که بدانیم تمام سرمایه بسکتبال تنها در یک لیگ متمرکز شده اما فوتبال اینگونه نیست و لیگها و تورنومنتهای متفاوتی وجود دارند که موجب شدهاند گردش مالی گستردهتر از آن چیزی باشد که در لیگ NBA وجود دارد.
اما اگر نگاهی به اوضاع تیمهایی همچون چلسی، پاریسنژرمن و منچسترسیتی بیاندازیم و شرایطشان را با سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم مقایسه کنیم، متوجه تاثیر پول و سرمایه هنگفت خواهیم شد. از سال 2003، رومن آبراموویچ روس باشگاه لندنی چلسی را خریداری کرد و با استفاده درست از سرمایه خود، خیلی زود توانست شیرهای لندنی را به جمع مدعیان لیگ برتر انگلستان تبدیل کند. آنها در اوج رقابت منچستریونایتد و آرسنال سر رسیدند و جامهای زیادی را از آن خورد کردند.
سال 2008، به فینال لیگ قهرمانان رسیدند، اما در دیدار نهایی تسلیم منچستریونایتد سرالکس فرگوسن شدند تا هواداران شیاطین سرخ، با طعنه به آنها یادآوری کنند که قهرمانی در لیگ قهرمانان تنها با سرمایهگذاری و خرجهای سنگین ممکن نیست، بلکه باید ریشه داشت. اما سال 2012، آبیها بالاخره به آن چیزی که میخواستند رسیدند و برای اولین بار قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شدند.
هواداران چلسی برای تکرار قهرمانی در اروپا، 9 سال صبر کردند و سرانجام در سال 2021، با توماس توخل برای دومین بار به عنوان قهرمانی اروپا دست پیدا کردند.
اما بعد از اینکه آبراموویچ ناچار به فروش باشگاه موردعلاقهاش شد، دیگر خبری از روزهای خوش چلسی نیست. حالا تاد بولی آمریکایی مالک باشگاه لندنی شده و با رقمهای هنگفتی که خرج میکند سروصدای زیادی به پا کرده. او بازیکنان مستعد و جوان را از تیمهای کمتر شناخته شده میخرد و به نظر میرسد که قصد دارد با این خریدها آینده چلسی را تامین کند. با توجه با این نکته، نمیتوان امروز نظر قطعی داد که هزینههای بولی بیهوده بوده یا موثر، اما در حال حاضر، چلسی روزهای خوبی را پشت سر نمیگذارد و تاد بولی تحت فشار انتقادات شدیدی قرار گرفته است.
از بزرگترین اشتباهات او در آغاز کار، نداشتن یک مدیر یا مشاور ورزشی کاربلد بود. معضلی که بهنظر میرسد در حال مرتفع شدن است و از سال آینده چلسی نیز یک مدیر ورزشی در کادر مدیریتی خود خواهد داشت.
اما بعد از آبراموویچ، مردان ثروتمند عرب هم دنیای فوتبال را جای مناسبی برای خرج کردن اسکناسهای بیشمارشان دیدند. شیخ منصور آل نهیان، فرزند پنجم امیر امارات متحده عربی است. او مالک باشگاه منچسترسیتی است و با هزینههای هنگفتی که در سالهای اخیر انجام داده، موفق شده تا باشگاه خود را به یکی غولهای فوتبال اروپا تبدیل کند. آنها در چند سال اخیر، با هدایت پپ گواردیولا بر فوتبال انگلیس حکومت کردهاند، اما عدم موفقیت در تورنومنتهای اروپایی باعث شده تا شیخ منصور همچنان تشنه موفقیت در دنیای فوتبال باشد.
البته خریدها و هزینههای شیخ منصور تقریبا بابرنامه و فکر شده بودهاند، مشابه کاری که آبراموویچ در چلسی انجام داد. به طور مثال، او برای به خدمت گرفتن ارلینگ هالند تنها 60 میلیون یورو هزینه کرد، در حالی که مالکان آمریکایی لیورپول در همین فصل چیزی نزدیک به 80 میلیون یورو برای خرید داروین نونیز اروگوئهای هزینه کردند، حالا اگر آمار گلزنی این دو بازیکن را با همدیگر مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که شیخ منصور چه تصمیم بهتری به نسبت آمریکاییها گرفته است.
از سوی دیگر، او بازیکنانی را با رقمهایی منطقی به خدمت گرفت که بعدها در همین منچسترسیتی تبدیل به فوقستاره شدند، به عنوان مثال کوین دیبروین که با 60 میلیون یورو از ولفسبورگ به من سیتی پیوست؛ و حالا دیبروین تبدیل به بهترین بازیکن در پست خود شده و ارزشش خیلی بیشتر از چیزی است که شیخ منصور در ازایش پرداخت کرد.
اما ناصرالخلیفی قطری، در مقایسه با شیخ منصور و آبراموویچ، چندان بابرنامه و حساب و کتاب عمل نمیکند. او از پرداخت مبلغ 222 میلیون یورو برای خرید نیمار جونیور و 180 میلیون یورو برای کیلین امباپه هراسی نداشت و در یک پنجره، دو تا از گرانترین خریدهای تاریخ فوتبال را انجام داد.
هرچند که خرید سرخیو راموس و لئو مسی هزینهای برایش نداشت و آنها را به عنوان بازیکن آزاد خریداری کرد، اما آیا پرداخت حقوقهای نجومی به این دو بازیکن که سالهای آخر دوران فوتبالشان را سپری میکنند کار درستی است؟ آیا نمیشد با همان پول بازیکنان جوانتر و باانگیزهتر به خدمت گرفت؟
با این مدل خریدها یک سوال بزرگ در ذهن فوتبال دوستان به وجود میآید؛ اینکه قطریها به دنبال موفقیت در دنیای فوقتال هستند یا فقط میخواهند توجهات اسپانسرها را به خود جلب کنند؟ چرا که هرچند خرید این بازیکنان بزرگ در این سن و سال از نظر ورزشی بهصرفه نیست، اما برای شرکتهای بزرگ فرصت جذابی است تا نام برندشان توسط چنین بازیکنانی تبلیغ شود.
بن سلمان عربستانی، دیگر مالک عربزبان دنیای فوتبال است. ولیعهد عربستان سعودی، اخیرا با خرید باشگاه نیوکاسل انگلیس، تبدیل به ثروتمندترین مالک دنیای فوتبال شد. او از همین ابتدا شروع به ریخت و پاش کرده و خریدهای پرتعدادی برای باشگاهش انجام داده است. آنها با هدایت ادی هاو، یکی از شانسهای کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا برای فصل آینده هستند. شاید بن سلمان برای اینکه بتواند نیوکاسل را تبدیل به یکی از قدرتمندترین باشگاههای دنیا کند زمان بیشتری لازم داشته باشد، اما در همین یک سال نیز عملکردش خوب بوده و توانسته تغییرات گستردهای در نیوکاسل به وجود بیاورد.
آنها در تابستان سال آینده نیز احتمالا یکی از باشگاههای فعال خواهند بود و دست به تقویت تیمشان میزنند تا یواش یواش بتوانند با باشگاههای بزرگ انگلیس و اروپا رقابت کنند.
در این بین، باشگاههایی هم هستند که با توجه به موفقیتهایشان در گذشته سرمایه زیادی در اختیار دارند و هنوز میتوانند به پشتوانه هواداران پرتعداد و افتخاراتی که به دست آوردهاند، با باشگاههای ثروتمندی که ذکر شد رقابت کنند. بارسلونا، رئال مادرید، منچستر یونایتد، آرسنال، لیورپول و بایرن مونیخ از جمله این باشگاهها هستند.
اما ایتالیاییها کمکم از دور خارج میشوند و به وضوح میتوان دید که دیگر نمیتوانند در بازار نقل و انتقالات با باشگاههای ثروتمند رقابت کنند. حق پخش تلویزیونی ناچیزی که به نسبت دیگر باشگاهها دریافت میکنند، اصلیترین دلیل به وجود آمدن این شکاف میان ایتالیاییها و دیگر باشگاهها، علیالخصوص انگلیسیها است.
در آلمان نیز، قوانینی وجود دارند که اجازه سرمایهگذاری بخش خصوصی داده نمیشود. هیچ شخص یا شرکتی نمیتواند بیشتر از 49 درصد از سهام یک باشگاه را خریداری کند و برای آن هزینه کند. آنها نمیخواهند فوتبال در کشورشان به مانند انگلیس تجاری شود.
حتی یک بار هم که دتمار هوپ، مالک ثروتمند هوفنهایم تصمیم گرفت برای باشگاه خود هزینه کند، به شدت توسط هواداران آلمانی تنبیه شد. در جریان دیدار تیمهای هوفنهایم و بایرن مونیخ، باواریاییها شعارهایی علیه هوپ سر میدادند که همین موضوع باعث شد تا او در آلمان تبدیل به یک چهره منفور شود.
اما تاثیر پول در فوتبال را تنها نمیتوان در بازار نقل و انتقالات دید. پول در فوتبال کاری میکند که یک کشور بدون هیچ پیشینه فوتبالی مثل قطر، به میزبانی جام جهانی دست پیدا کند و برای رسیدن به اهداف خود، جان هزاران کارگر را به خطر بیاندازد. یا به طور مثال، پول میتواند پدیدههایی همچون هاولانژ برزیلی و سپ بلاتر سوییسی را خلق کند.
به هر روی، روز به روز نقش پول در فوتبال پررنگتر میشود و این ورزش محبوب هرروز بیشتر از روز قبل تجاری میشود. باید دید با این روند، تا چند سال آینده چه اتفاقاتی در دنیای فوتبال رقم خواهد خورد، آیا همین رویه ادامه خواهد داشت یا انقلابی مالی در فوتبال به وقوع خواهد پیوست؟
انتهای پیام/