یکی از وقایع مهم قرن بیستم، پدیده انقلاب بلشویکها در اکتبر 1917 بود، انقلابی که تاثیرات زیادی هم در دنیای فوتبال گذاشت.
ورزش دات آنلاین- بلوک شرق اروپا را چگونه به یاد میآوریم؟ تیمهای فوتبال با حداکثر یک ستاره که با دلخوشی به همان یک فوقستاره، سودای درخشش در تورنمنتهای بینالمللی را در سر دارند. لهستان و لواندوفسکی یا کرواسی و مودریچ، یا قبلتر شوچنکو و اوکراین؛ نمونههای خوبی از همین کشورهای بلوک شرق هستند که به تکستارهشان وابسته بودند و هستند.
کرواسی شاید موفقترین تیم شرق اروپا در چند سال اخیر باشد. از نایب قهرمانی در جام جهانی ۲۰۱۸ تا مقام سومی در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر. شرنجیها در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه هم با درخشش داور شوکر توانستند تا مرحله نیمه نهایی پیش بروند و بر روی سکوی سوم بایستند.
اما روزگاری تیمهای شرقی حرفی برای گفتن داشتند؛ شوروی و مجارستان و یوگسلاوی و چکسلواکی نشان دادند که با بازی تیمی میتوان به مهارت فردی غلبه کرد؛ نوع نگاهی که از ایدئولوژی حاکم بر این کشورها میآمد.
از مهمترین اتفاقات قرن بیستم، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بلشویکها در شوروی بود. انقلابیها سلطنت رومانوف را از تخت پادشاهی به خاک کشیدند و لقب نخستین انقلاب کمونیستی و ضدسرمایهداری تاریخ را بر روی جنبش و انقلاب خود نهادند. اما در این بین، ورزش و فوتبال چه جایگاهی داشتند؟ این انقلاب چه تاثیری بر فوتبال در شرق اروپا میگذاشت؟
ورزش برای کمونیستها مفهومی بالاتر از تربیت جسم و روح یا حتی یک تفریح ساده داشت. شرقیها میخواستند با استفاده از ورزش، تواناییهایشان را به رخ غربیها بکشند.
بعد از جنگ جهانی دوم و پیمان ورشو، چکسلواکی، مجارستان، لهستان، رومانی، بلغارستان، یوگسلاوی، آلبانی و آلمان شرقی در کنار شوروی قرار گرفتند.
در دوران کمونیسم، ورزش در شوروی و بلوک شرق، رنگ و بوی دولتی شدن به خود گرفت. همه چیز به دولت ختم میشد و سرمایهداری خصوصی نادیده گرفته شد. فوتبال در عصر کمونیسم قدرت طبقه کارگر را به رخ همگان کشید و نتایج خوبی هم به دست آورد؛ اما در این بین، شاید ستارگان شرقی نتوانستند در این فوتبال گروهی و مبتنی بر بازی جمعی به اندازه غربیها توانمندیهایشان را نشان بدهند. آنها میخواستند مثل بازیکنان غرب اروپا تبدیل به فوق ستاره شوند، اما چپگرایی پر پروازشان را قیچی کرد.
شاید شاخصترین بازیکن نسل طلایی فوتبال شوروی را بتوان لو یاشین دانست؛ بازیکنی که بهخاطر پست دروازبانی، در فوتبال گروهی تیمش نقشی نداشت؛ او تنها کسی بود که استعداد بالایش با بازی جمعی تیم شوروی نادیده گرفته نشد.
کمونیستها، فوتبالشان را تا جایی که میشد سیاسی کردند. تیمهای ملی نماینده رژیم بود، نه نماینده کشور. همین امر باعث شد تا در این کشورها، تیم ملی بر تیمهای باشگاهی ارجحیت داشته باشد. در واقع، هر بازیکنی که به تیم ملی دعوت میشد، از امکانات ویژهای هم سود میبرد.
دینامو مسکو، اولین باشگاه روسی بود که به خارج از مرزهای شوروی سفر کرد؛ سفری که گفته میشود اهدافی سیاسی در آن نهفته بود. در سال ۱۹۴۵، به بهانه پیروزی متفقین در جنگ جهانی، این تیم به بریتانیا سفر کرد و چند بازی دوستانه انجام داد. انگلیسیها مشتاق بودند تا فوتبال بازی کردن شرقیها را مشاهده کنند. آنها در چهار دیدار، دو برد و دو تساوی به دست آوردند که نتایجی درخشان برای نماینده شرق اروپا بود. آنها در مقابل چلسی و گلاسگو رنجرز به تساوی رضایت دادند، آرسنال را شکست دادند و کاردیف سیتی را با ۱۰ گل درهم کوبیدند.
این بازیها توجه رسانههای انگلیسی را جلب کرد. آنها لقب فوتبال ماشینی را بر سبک بازی شرقیها گذاشتند، شیوهای که برای انگلیسها آشنا نبود. استفاده از پاسهای زمینی و جابهجایی دائم بازیکنان در زمین و همکاری بازیکنان برای رسیدن به دروازه حریف. دینامو در حالی آرسنال را شکست داد که توپچیها ستاره استوک سیتی، یعنی استنلی متیوز را در ترکیب خود داشتند و همین موضوع شیرینی این برد را دو چندان کرد. بازیکنان دینامو مسکو پس از بازگشت از بریتانیا، قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی شناخته شدند.
اما کشورهای شرقی در دوران کمونیسم چه نتایجی در رقابتهای بینالمللی به دست آوردند؟ شوروی در جامهای جهانی فقط یک دفعه و آن هم در جام جهانی ۱۹۶۶ انگلیس، به مرحله نیمه نهایی راه یافت و در دیگر دورهها، در مرحله گروهی حذف شد. اما عملکرد شوروی در دیگر تورنمنتها درخشان بود. آنها در سال ۱۹۶۰ به عنوان قهرمانی جام ملتهای اروپا دست پیدا کردند. شوروی در فینال یک تیم دیگر از نمایندگان بلوک شرق، یعنی یوگسلاوی را با نتیجه دو بر یک شکست داد. شوروی در جام ملتهای ۱۹۶۴، ۱۹۷۲ و ۱۹۸۸ هم به نایب قهرمانی رسیدند. در المپیکهای ۱۹۵۶ و ۱۹۸۸ هم به مدال طلا دست یافتند تا قدرت شرق را عیان کنند.
چکسلواکی، یکی دیگر از تیمهای شاخص شرقی در دوران کمونیسم بود. آنها در جام جهانی ۱۹۳۴ درخشان ظاهر شدند و تا دیدار فینال پیش رفتند؛ اما شکست این تیم در دیدار نهایی مقابل ایتالیای میزبان، که در آن دوران تحت حاکمیت رژیم فاشیستی بنیتو موسولینی بود، کنایهآمیز به نظر میرسید. چکسلواکی در جام جهانی ۱۹۶۲ شیلی هم خوش درخشید و یک بار دیگر تا دیدار پایانی پیش رفت و این بار مغلوب برزیل و ستارههایش شد.
در این مدت، چکسلواکی دو بار هم به دیدار فینال المپیک راه یافت و در نهایت، در المپیک ۱۹۸۰ توانست مدال طلای این رقابتها را مال خود کند. آنها در دیدار فینال جام ملتهای ۱۹۷۶، آلمان غربی قدرتمند را تسلیم خود کردند. ژرمنها در جام جهانی ۱۹۷۴ مقتدر ظاهر شده بودند و با همان غرور همیشگیشان رقبا را یکی پس از دیگری کنار زدند. فرانس بکنبائر، راینر بونهوف، اولی هوینس و سپ مهیر ستارههای آن نسل فوتبال آلمان بودند.
اما چکسلواکی مقابل آلمان غربی طاقت آورد و در نهایت، پس از تساوی ۲-۲، در ضربات پنالتی به پیروزی رسید.
مجارستان شاید قدرتمندترین تیم شرقی در این دوران بود. آنها در جام جهانی ۱۹۳۸ فرانسه با غلبه بر هلند، سوییس و سوئد به دیدار فینال راه پیدا کردند، اما در این مرحله، دقیقا همچون چکسلواکی از ایتالیا شکست خورد.
دهه ۵۰ میلادی، سالهای طلایی فوتبال مجارستان بود. فرانس پوشکاش یکی از بهترینهای جهان بود و در ترکیب مجارستان آقایی میکرد. مجارها در جام جهانی ۱۹۵۴، مقتدرانه به فینال رسیدند، اما در این مرحله از تیمی شکست خوردند که در مرحله گروهی، آن را با نتیجه ۸-۳ شکست داده بودند. مجارستان در دیدار نهایی از آلمان غربی باخت تا حسرت قهرمانی جام جهانی در دل شرقیها بماند.
اما آنها در المپیک به موفقیتهای زیادی دست یافتند و در سالهای ۱۹۵۲، ۱۹۶۴ و ۱۹۶۸ مدال طلا و در المپیک ۱۹۷۲ مدال نقره را ازآن خود کردند.
یوگسلاوی هم دوران خوشی داشت، اما نه به اندازه دیگر کشورها. آنها پیش از کمونیسم و در سال ۱۹۳۰ و یک بار هم پس از کمونیسم، در سال ۱۹۶۳ به مرحله نیمه نهایی جام جهانی رسیدند. آنها سه مرتبه هم مدال برنز المپیک را کسب کردند.
هرچند که فوتبال کمونیستی محدودیتهایی هم به همراه داشت. به طور مثال، در کشورهای کمونیستی هیچ بازیکنی اجازه نداشت به سایر کشورها، مخصوصا کشورهای غربی منتقل شود، مگر پس از سی سالگی آن هم با تایید دولتمردان. از سوی دیگر، با اینکه امکانات ورزشی توسعه یافته بود و ورزشگاههای غولآسایی هم در این راستا ساخته شد، اما هنوز فاصله زیادی با غرب داشتند.
اصرار بر اقتصاد دولتی و فوتبال دولتی، باعث شد تا برخی از کشورها تبانی و فساد بیداد کند. همین فساد در مراحل بعدی به اوباشگری و خشونت در فوتبال هم منتج شد.
با این حال، میتوان ادعا کرد کمونیستهای بلوک شرق هرچقدر در دیگر زمینهها ضعیف عمل کردند و ناکام بودند، اما در دنیای فوتبال توانستند نسل طلایی بسازند. شاید بتوان گفت توتال فوتبال هم از همین فوتبال گروهی و طرز تفکر کمونیستی نشات گرفت. به هر حال، کمونیست در قرن بیستم تغییرات زیادی در کره خاکی ایجاد کرد، فوتبال هم یکی از آنها بود.
انتهای پیام/