فوتبال با فرمول پابلو اسکوبار

تاریخ: ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۹:۲۱:۰۰

کدخبر: 48621

فوتبال با فرمول پابلو اسکوبار
فوتبال دهه 90 کلمبیا، به پول‌های ناشی از کوکایین آلوده بود.

ورزش دات آنلاین- پابلو اسکوبار با چند تا کلید واژه شناخته می‌شود؛ کوکایین، پول، رشوه، آدم‌کشی و البته فوتبال. او یک انسان عجیب و غریب بود. کسی که خودش هم از دوران کودکی ادعا داشت یک بنده برگزیده‌ست. راست هم می‌گفت؛ پابلو آدمی فوق العاده باهوش بود که در محله و کشور درستی متولد نشد.  

پابلو امیلیو اسکوبار گاویریا، ۱ دسامبر ۱۹۴۹ تو یکی از محله‌های فقیر نشین و خلافکار پَروَر کلمبیا به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و مادرش هم معلم.

از همان دوره جوانی درآمدش از راه خلاف و دزدی بود؛ کار اصلی‌اش هم دزدیدن سنگ قبرها و پاک کردن حکاکی روی آن‌ها بود. پابلو یک بار با گروگان‌گیری ۱۰۰ هزار دلار به جیب زد تا نشان بدهد حاضر است برای پول دست به هر کاری بزند. او رفته رفته متوجه تاثیر و محبوبیت کوکایین شد و وارد بازار این ماده شد، خیلی زود هم در این کار پیشرفت کرد و به اوج قدرت رسید.

برای درک بهتر قدرت اسکوبار، بهتر است که بدانبد او در دوران اوجش هشتاد درصد کاکویین آمریکا را تامین می‌کرد و حدودا ۳۰ میلیارد دلار هم سرمایه داشت.  

اسکوبار آنقدر اسکناس ذخیره کرده بود که فقط ۵۰۰ میلیون یورو از آن اسکناس‌ها خوراک موش‌ها شدند. جدای از این؛ احتمالا فکت‌های دیگری هم از غول کوکایین تاریخ به گوشتان خورده. مثلا اینکه یک بار ۲ میلیون دلار را آتیش زد فقط چون دخترش سردش شده بود.

او را با لقب رابین هود کلمبیا می‌شناختند؛ چون بخشی از پول‌های کثیفش را با بخشیدن به فقیرها می‌شست و برای خودش محبوبیت می‌خرید.

ال پدرینو یا پدرخوانده، در قشر ضعیف جامعه محبوب بود؛ اما خیلی‌ها بودند که از نفس کشیدن بزرگ‌ترین جنایتکار تاریخ عذاب می‌کشیدند. او مسئول قتل ۴ هزار نفر بود؛ از قاضی دادگاه گرفته تا دولت‌مردهای کلمبیایی قربانی پابلو اسکوبار شدند.  

اما نفوذ و محبوبیت پابلو به اندازه‌ای بود که بتواند وارد کنگره کلمبیا بشود و از همانجا امتیازات زیادی به دست بیاورد.

منتها چرا همچین آدمی با این قدرت و سرمایه سراغ خریدن باشگاه فوتبال می‌رود؟ خواهرش درباره حضور اسکوبار در دنیای فوتبال گفته بود: «اون عاشق فوتباله، از وقتی که خیلی کوچیک بود تا وقتی که از دنیا رفت، با کتونی فوتبالش زندگی کرد. »

اما خب ماجرا به همین سادگی‌ها هم نبود. این که اسکوبار عاشق فوتبال بود هم شکی درش نیست؛ ولی خرید یک تیم فوتبال پیشنهاد برادرش، روبرتو بود. آن‌ها سودشان از راه فوتبال را چندین برابر بیشتر از مبلغ واقعی اعلام می‌کردند و با این کار، خیلی سریع درآمدهایشان از راه قاچاق کوکایین تمیز می‌شد. دنیای فوتبال بهشت پولشویی اسکوبار بود.

با کمک کردن به پیشرفت فوتبال کلمبیا، اسکوبار می‌توانست محبوب‌تر از قبل هم بشود. وقتی که او سال ۱۹۷۳ امپراطوری خودش را تاسیس کرد؛ تیم اتلتیکو ناسیونال کلمبیا برای دومین بار توانست قهرمانی لیگ کلمبیا را از آن خود کند.  

در دهه ۸۰ میلادی بود که ال پاترون تصمیم گرفت وارد دنیای فوتبال شود و برای این کار، تیم شهر مِدلین، یعنی اتلتیکو ناسیونال را انتخاب کرد.  

مردم مدلین اهمیتی نمی‌دادند که پول‌های اسکوبار از کجا می‌آید؛ آن‌های تنها می‌خواستند از قدرتمند شدن تیمشان لذت ببرند.  

ماتیورانا، سرمربی اتلتیکو ناسیونال بین سال‌های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰، در مستند «دو اسکوبار» گفت: «با پول‌های اسکوبار تونستیم بازیکن‌های خوب خارجی بخریم و همینطور بهترین‌های خودمون رو هم حفظ کنیم. یه سری از مسئولین فوتبالی کلمبیا هم می‌دونستن که این پول‌ها از کجا میاد اما نمی‌تونستن چیزی رو اثبات کنن. »

البته همه می‌دانند که اگر کسی می‌توانست خلافکار بودن اسکوبار را اثبات کند هم سرنوشت خوبی در انتظارش نبود. کسی که در ۱۶ سالگی آدم می‌کشد و به کاندیدای ریاست جمهوری هم رحم نمی‌کند؛ کشتن چند تا مسئول فوتبالی برایش کاری دارد؟

اسکوبار به غیر از اتلتیکو ناسیونال، روی تیم دپورتیوو ایندپندنته مدلین هم سرمایه گذاری کرده بود. پابلو مرتب در ورزشگاه مشترک این تیم‌ها، یعنی ورزشگاه آتاناسیو خیراردوت (Atanasio Girardot) حضور داشت و بازی‌های تیم‌های شهر مدلین را از نزدیک تماشا می‌کرد.

دیگر فوتبال در قاره آمریکا تبدیل به یک ماشین پولشویی شده بود. بقیه خلافکارهای سرشناس هم کم‌کم وارد این بازی شدند. خوزه گاچا که به «مکزیکی» معروف بود؛ هزینه‌های میوناریوس کلمبیا، تیم شهر بوگاتا را پرداخت می‌کرد. از آن طرف، بزرگ‌ترین رقیب اسکوبار، یعنی میگوئل رودریگز اورخوئلا، رییس کارتل کالی هم تیم دی کالی آمریکا را ساپورت می‌کرد.  

بعد از این اتفاقات، هر جایی که تیم‌هایی از کلمبیا و آمریکا با هم رو به رو می‌شدند؛ همه یاد رقابت و جنگ بین اسکوبار و اورخوئلا می‌افتادند. این درگیری‌ها بین دو آدمکش، به طرفدارها هم سرایت کرده بود و کلمبیایی‌ها و آمریکایی‌ها همیشه در ورزشگاه‌ها با هم درگیر می‌شدند و دردسر ایجاد می‌کردند.

در یکی از بازی‌های دپورتیوو ایندپندنته با دی کالی؛ اسکوبار از رفتار داور با بازیکن‌های تیمش خوشش نیامد و ترجیح داد قضیه را به روش خودش حل کند. خوان خاریخو واسکز، دست راست پابلو اسکوبار می‌گوید: «من پیش پابلو نشسته بودم. داور اون بازی آلوارو اورتگا بود. وسطای بازی پابلو بهم گفت که داور رو پیدا کنیم و بکشیمش، به همین راحتی. »

اسکار پارخا، هافبک تیم دپورتیوو ایندپندنته درباره این اتفاق می‌گوید: «وقتی بعد از بازی به خونه برگشتم، شنیدم که داور کشته شده. ما کرخت شده بودیم. می‌دونستیم که مالک‌های باشگاه تو سایه کارهای زیادی انجام میدن؛ اما وقتی که بازیکن باشین، چیز زیادی از جزییات نمی‌دونین. »

اما جدا از همه این‌ها، اسکوبار در دنیای فوتبال هم از همه رقیب‌هاش جلوتر بود. او برای بازیکن‌های تیمش ولخرجی می‌کرد و حقوق‌ها و پاداش‌های نجومی پرداخت می‌کرد. یک سری از بازیکن‌ها مثل آندرس اسکوبار، از گرفتن این پول‌های کثیف خیلی خوشحال نبودند؛ اما بقیه بازیکن‌ها ترجیح می‌دادند خیلی به منبع پول‌های در جیبشان فکر نکنند.

سال ۱۹۸۹، اتلتیکو ناسیونال با هدایت ماتیورانا در آستانه رسیدن به یک افتخار بی‌نظیر قرار داشت. آن‌ها یکی از مدعی‌های اصلی قهرمانی کوپا لیبرتادورس بودند. اتلتیکو ناسیونال بعد از دوم شدن در گروهش، ریسینگ کلاب آرژانتین را پشت سر گذاشت و در مرحله بعدی، باید با میناریوس رو به رو می‌شد. تیمی که تحت حمایت خوزه گاچا بود.  

این دو تیم، در مرحله گروهی هم با هم روبه‌رو شده بودند که میناریوس توانسته بود دو هیچ تیم اهل مدلین را شکست دهد؛ اما این بار ماجرا فرق داشت و اتلتیکو ناسیونال دست بالاتر را داشت و در مجموع ۲-۱ برنده شد و به نیمه نهایی کوپا لیبرتادورس رسید.

اتلتیکو ناسیونال در این مرحله خیلی راحت توانست در مجموع با نتیجه ۶-۰ تیم دانوبیوی اروگوئه را ببرد و راهی فینال شود. آن‌ها باید المپیای پاراگوئه را از پیش رو برمی‌داشتند تا تبدیل به اولین تیم کلمبیایی شوند که قهرمان کوپا لیبرتادورس شده.

تیم کلمبیایی، در بازی رفت ۲-۰ باخت و کارش برای بازی برگشت سخت شد. اما در بازی دوم، با یک گل به خودی و گل آلبیرو اوسوریاگا، نتیجه بازی رفت جبران شد و کار به ضربات حساس پنالتی کشیده شد. آندرس اسکوبار پنالتی اول اتلتیکو ناسیونال را گل کرد؛ اما سه بازیکن بعدی پنالتی‌هایشان را خراب کردند. شاید اگر رنه هیگوییتا در دروازه کلمبیایی‌ها نایستاده بود؛ همان سه پنالتی هدر رفته کارشان را تموم می‌کرد. اما هیگوییتای افسانه‌ای، جهت همه پنالتی‌های بازیکن‌های المپیا رو درست تشخیص می‌داد.  

ماتیورانا درباره این بازی می‌گوید: «من به بازیکن‌هام گفته بودم که قبل از زدن پنالتی مکث کنن؛ چون دروازبان اون‌ها زود شیرجه می‌زنه. ولی هیشکی به جز لیونل به حرفم گوش نکرد. »

بعد از پنالتی‌هایی که یکی یکی پشت سر هم خراب شدند؛ لیونل آلوارز بعد از یک مکث کوتاه، توپ را به تور دروازه چسباند و تیمش را به مایه افتخار جامعه کلمبیا تبدیل کرد.

خایرو ولاسکز واسکز، یکی از آدم‌های نزدیک به اسکوبار که بیشتر از ۲۰۰ قتل برای کارتل انجام داده بود، می‌گوید: «پابلو بعد از هر گل می‌پرید هوا و داد می‌زد. تا حالا انقد اون رو سرحال ندیده بودم؛ اون بیشتر اوقات شبیه یه تیکه یخ بود. »

بعد از قهرمانی در کوپا لیبرتادورس، اسکوبار بازیکن‌ها را به مزرعه شخصی خودش دعوت کرد. به همه آن‌ها کادو داد؛ حتی گفته شده که به یکی از بازیکن‌ها کامیون هدیه داد. او بازیکن‌ها را به چشم کالا نمی‌دید؛ برایشان احترام قائل بود و آن‌ها رو دوست‌های خودش می‌دانست.  

پابلو اسکوبار با همه قدرتی که داشت؛ یک ترس همیشه همراهش بود؛ آن هم این موضوع که دولت کلمبیا او را به پلیس آمریکا تحویل دهد. پس تصمیم گرفت وارد کنگره کلمبیا شود تا مصونیت داشته باشد. ال پاترون با حمایت طبقه کارگر توانست به هدفش برسد و وارد مجلس کلمبیا شد؛ اما وزیر دادگستری، لارا بونیا این مصونیت را از او گرفت.

پابلو که آدم کشتن برایش به راحتی آب خوردن بود؛ بونیا را هم ترور کرد تا درس عبرتی شود برای بقیه. او لوییس کارلوس گالان، نماینده حزب لیبرال در انتخابات ریاست جمهوری که به‌خاطر برنامه‌های ضد کارتل‌های مواد مخدرش به محبوبیت رسیده بود را هم ترور کرد.

اسکوبار آب از سرش گذشته بود. او یک هواپیمای مسافربری ۱۰۰ نفره که به اشتباه فکر می‌کرد سزار گاویریا، جانشین گالان در آن نشسته رو هم منفجر کرد. او می‌خواست با این کارها به دولت کلمبیا هشدار بدهد که انتقالش به آمریکا چه عواقبی می‌تواند در پی داشته باشد.

با اینکه خیابان‌های کلمبیا تبدیل شده بود به صحنه جنگ بین دولت و کارتل‌های مواد مخدر؛ اما حال تیم ملی کلمبیا با ماتیورانا خوب بود. آن‌ها برای جام جهانی ۱۹۹۴ آماده می‌شدند و با ستاره‌هایی مثل رنه هیگوییتا، کارلوس والدراما، آندرس اسکوبار و فاستینو آسپیریا در ۳۴ بازی فقط ۱ بار بازنده از زمین بیرون آمدند.

بعد از کلی کش و قوس و درگیری و خونریزی، بالاخره اسکوبار راضی شد که زندانی شود. اما فقط به این شرط که در زندان مخصوص خودش، این دوره را بگذراند.  

اسکوبار زندان شخصی خودش به اسم لاکاتدرال (La Catedral) که به یک زمین فوتبال مجهز بود را ساخت و رفت تا دوره اسارتش رو سپری کند.  

ستاره‎های فوتبال دهه ۹۰ کلمبیا هم از ملاقات کننده‌های اسکوبار بودند. آن‌ها حتی هرچند وقت یک بار در زمین فوتبال لاکاتدرال مسابقه برگزار می‌کردند.  

سال ۱۹۹۱، اسکوبار توانست با دیگو مارادونا ارتباط برقرار کند و آدم‌هایش به مارادونا خبر دادند که یه آدم خیلی مهم در کلمبیا، حاضر است مبلغی قابل توجهی به او بدهد تا در یک بازی دوستانه کنار ستاره‌های فوتبال کلمبیا بازی کند.  

دیگو درباره این ملاقات گفته: «من رو به جایی بردن که پر از نگهبان بود؛ من پیش خودم گفتم لعنتی اینجا چخبره؟ من بازداشت شدم؟ اما وقتی که به داخل زندان رسیدم دیدم اونجا بیشتر شبیه یه هتل لوکسه تا زندان. اون‌ها منو به یه دفتر بردن و گفتن دیگو، این ال پاترونه. منم چون نه روزنامه می‌خوندم و نه تلویزیون نگاه می‌کردم؛ نمی‌دونستم که اون کیه. اسکوبار بهم گفت که عاشق بازی منه و فوتبال رو با اسم من می‌شناسه؛ چون منم مثل اون از یه زندگی فقیرانه به اوج موفقیت رسیدم. »

دیگو ادامه می‌دهد: «ما فوتبال بازی کردیم و همه لذت بردن. همون شب با بهترین دخترهایی که تا اون موقع دیده بودم مهمونی گرفتیم! همه این اتفاق‌ها تو زندان افتاده بود؛ نمی‌تونستم باور کنم. فردا صبح اون پولم رو داد و منم از زندان اومدم بیرون. »

بعدها فاش شد که تقریبا تموم بازیکن‌های تیم ملی کلمبیا برای فوتبال بازی کردن به لاکاتدرال می‌رفتند و برای اینکه چهره‌هایشان تشخیص داده نشود، در مسیر روی سرشان حوله می‌کشیدند. اما رنه هیگوییتا یک بار این کار را نکرد؛ او خیلی بی‌پروا جلوی زندان با خبرنگارها مصاحبه کرد؛ تا وجهه نسل طلایی فوتبال کلمبیا به بدترین شکل ممکن خراب شود.  

مردم کلمبیا نمی‌توانستند قبول کنند که قهرمان‌هایشان با بزرگ‌ترین جنایتکار تاریخ در ارتباطند.

هیگوییتا سال ۱۹۹۳ زندانی شد. اوایل دلیل دستگیر شدنش را دست داشتن در یک آدم‌ربایی اعلام کردند؛ اما بعدها در مستند دو اسکوبار مشخص شد که ارتباط هیگوییتا با کارتل‌های مواد مخدر دلیل اصلی دستگیر شدنش بوده.

خود هیگوییتا ادعا می‌کند که به لاکاتدرال رفته بود تا از اسکوبار تشکر کند که خودش رو زندانی کرده. البته که همه ما به خوبی می‌دانیم واقعیت با چیزی که گلر افسانه‌ای فوتبال کلمبیا نقل می‌کند زمین تا آسمان فرق دارد.

ماتیورانا سرمربی تیم ملی کلمبیا از هیگوییتا حمایت کرد و گفت: «اگه دون کورلئونه هم منو دعوت کنه من دعوتش رو قبول می‌کنم. »

البته که این کارها فایده‌ای نداشت و تهش هیگوییتا جام جهانی ۹۴ آمریکا را از دست داد.

اسکوبار دوباره داشت در دردسر جدیدی می‌افتاد و دلیلش هم قتل‌هایی بود که او و آدم‌هایش در لاکاتدرال انجام دادند. دولت کلمبیا کم‌کم داشت تصمیم می‌گرفت که اسکوبار را به یک زندان واقعی بفرستد؛ اما پابلو سریع‌‍تر عمل کرد و از لاکاتدرال فرار کرد.

با وجود تموم این مشکل‌ها، ال پاترون هنوز هم عاشق فوتبال بود. تایم استراحت پابلو در اوج درگیری‌ها با دولت، به فوتبال دیدن اختصاص داشت.

یکی از آدم‌های اسکوبار می‌گوید: «وقتی که تحت تعقیب نیروهای حکومت بودیم و تو یه خندق قایم شده بودیم؛ پابلو داشت با یه رادیو، مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ رو دنبال می‌کرد. وقتی که سربازها بهمون نزدیک شدن اون به من گفت: فکر کنم تو دردسر افتادیم. بعدش اسلحه M۱۶ من رو گرفت و بعد از چند لحظه با ذوق گفت: کلمبیا گل زد! فوتبال تنها چیزی بود که پابلو می‌تونست با اون احساس آزادی کنه. »

اما عمر پابلو اسکوبار آنقدر طولانی نبود که بتونه جام جهانی ۱۹۹۴ رو ببیند. او سال ۱۹۹۳ وقتی که کتونی فوتبال به پا داشت؛ روی پشت بوم یکی از خونه‌های مدلین کشته شد. پلیس کلمبیا بالاخره توانست بزرگ‌ترین جنایتکار تاریخ را از بین ببرد؛ اما مرگ پابلو، عین بنزین روی آتیش کارتل‌های مواد مخدر کلمبیا بود.

در طول جام جهانی ۱۹۹۴ اتفاق‌های عجیبی رقم خورد که آخرین آن‌ها، پرونده قتل آندرس اسکوبار بود. بازیکنی که با گل به خودی‌اش، تیم ملی کلمبیا را از جام جهانی حذف کرد؛ در درگیری با چند تا گنگستر کشته شد.

گاویریا، پسرعموی پابلو اسکوبار ادعا کرد که اگه اون زنده بود هیچ اتفاقی نمی‌افتاد؛ چون او قوانین خاص خودش را داشت و همه هم از پابلو حساب می‌بردند.

نسل طلایی فوتبال کلمبیا، قبل از اینکه شروع به درخشش کند، تموم شد. خیلی از ستاره‌های تیم ملی که عاقبت آندرس اسکوبار و نفوذ خلافکارها در فوتبال را دیدند تصمیم گرفتند از بازی‌های ملی خداحافظی کنند.  

طی سه سال، فوتبال کلمبیا یک سقوط آزاد را تجربه کرد. آن‌ها از رتبه چهارم رنکینگ فیفا به رتبه ۳۴ سقوط کردند و تبدیل به یک تیم معمولی شدند.  

اتلتیکو ناسیونال هم که سرمایه‌گذار اصلی خودش را از دست داده بود تا یازده سال نتوانست طعم قهرمانی رو بچشد.  

ماتیورانا درباره افت فوتبال کلمبیا می‌گوید: «ما برنده شدن تو زمین فوتبال رو با امنیت مردم‌مون عوض کردیم. پایه‌های جامعه ما تو اون دوره معیوب بود. »

اما آیا واقعا دیگر فوتبال کلمبیا از قاچاقچی‌ها و جنایتکارها خالی شده؟ رسانه‌های کلمبیایی فاش کردند که قاچاقچی دیگری به اسم ماکاکو، باشگاه پریرا اف سی را کنترل می‌کند و دنبال خریدن باشگاه میناریوس هم هست. باشگاهی که یک روزی شریک پابلو اسکوبار، خوزه گاچا حمایتش می‌کرد.  

شک و تردیدی وجود ندارد که هنوز پول‌های کثیف کوکایین، در فوتبال کلمبیا حکومت می‌کند. اما قطعا هیچکس به اندازه پابلو اسکوبار حاضر نیست برای فوتبال پول خرج کند. پدرخوانده کلمبیایی‌ها ذاتا برنده به دنیا آمده بود. اون در همه چیز می‌خواست بهترین باشد، چه در قاچاق کوکایین، چه در دنیای فوتبال.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

...