داستان اساسنامه بی اساس!

تاریخ: ۲۱ فروردین ۱۴۰۲، ۱۰:۰۰:۰۰

کدخبر: 30963

داستان اساسنامه بی اساس!
اساسنامه هیات های فوتبال استانی، تناقضات عجیبی را در خود دارد که می تواند برای فوتبال ایران، دردسرهای بزرگی را ایجاد کند.

ورزش دات آنلاین- نکته‌ای که تقریبا همه مسوولان فوتبال ایران در آن متفق القول بودند، لزوم اصلاح و تغییر اساسنامه هیات‌های استانی بود و شاهد این تغییر و بازنگری در اساسنامه در روزهای اخیر، بودیم. مسئله‌ای که از سال ۱۴۰۰ طرح موضوع شد و درباره آن بحث شد. در ادامه نیز با با فراهم آوردن مقدمات این مساله، تغییر در اساسنامه هیات‌های استانی، در دستور کار قرار گرفت. در نهایت نیز در مجمع ۲۸ اسفند سال گذشته، اساسنامه سال جدید، مورد تایید اعضای مجمع فدراسیون فوتبال قرار گرفت.  

 این اساسنامه با نسخه پیشین آن، تغییرات قابل توجهی را در خود دیده است و اهمیت صحبت درمورد آن از این جهت است که بخشی از منافع فوتبال کشور در گروی تصمیم منتخبان این اساسنامه‌ها است و به صورت ویژه این اساسنامه که در انتخابات‌ها و اداره هیات‌های استانی، تاثیر مهمی دارد نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.  

ماده یک اساسنامه هیات‌های فوتبال استانی، تاثیر پذیرفته از ماده اول فدراسیون فوتبال به عنوان نهاد بالادستی خود است که هیات‌های فوتبال هم مثل فدراسیون فوتبال، موسسه‌ای مستقل، غیر انتقاعی، غیر دولتی و دارای شخصیتی حقوقی دانسته شده و معرفی شده‌اند که  از نهاد بالادستی خود که همان فدراسیون فوتبال استT تبعیت می‌کنند و در همین ماده یکم نیز به این اشاره شده که این نهادها، جانشینان فدراسیون فوتبال در استان‌ها هستند. در واقع این جمله همه اختیارات فدراسیون فوتبال در سطح کلان و ملی در اختیار دارد را به هیات‌های استانی نیز واگذار کرده و اگر از هیات‌ها به عنوان فدراسیون‌های محلی و کوچک نام ببریم، اتفاقی درست است.  

اما در همین ماده یک، گفته شده است که در هماهنگی کامل با فدراسیون فوتبال و همکاری با اداره کل ورزش و جوانان هر استان، هیات فوتبال اجرا و نظارت را بر عهده خواهد گرفت. نکته‌ای که هست این است که وقتی این همکاری در مرتبه دوم قرار گرفته، نشانه تنزل و تغییر سطح این همکاری است. چیزی که قابل توجه است، این بوده که ما در موضوعی مثل اساسنامه فدراسیون فوتبال هم در برخی بخش‌ها دچار یک سری دوگانگی‌ها هستیم.  

مثلا در یکی از ماده‌های اساسنامه فدراسیون فوتبال که به اهداف فدراسیون اشاره می‌کند، اهداف فدراسیون و چشم انداز در تضاد هم هستند و به درستی از یکدیگر تفکیک نشده‌اند. به واقع بحث چشم انداز و ماموریت، با هم در ماده دوم اساسنامه فدراسیون فوتبال، دچار یک تناقض هستند و دچار تفکیکی درست نشده‌اند. با این حال، آن اساسنامه، مصوب بوده و طبیعتا هم لازم الاجراست و هم لازم است که به آن احترام گذاشته شود.  

در مورد اساسنامه هیات‌ها نیز می‌توانیم با بررسی وظایف و اهداف در ماده‌های ۲ و ۳ اساسنامه فدراسیون فوتبال، می‌توانیم که باز هم ممزوج بودن این دو مقوله را ببینیم. تفکیک این دو مقوله می‌تواند چشم انداز روشن‌تری را برای انجام ماموریت‌های محول شده در اساسنامه برای مخاطبان که طبیعتا جامعه بزرگ فوتبال کشور هستند، ایجاد کند.  

در ماده یک اساسنامه جدید، در ترکیب مجمع عمومی هیات‌های استانی، ما شاهد این هستیم که بر خلاف اساسنامه گذشته، دیگر مدیرکل ورزش و جوانان استان، نایب رییس مجمع نیست و این مساله تعریف نشده است و در ماده ۱۴ به این اشاره شده که رییس فدراسیون فوتبال به عنوان رییس مجمع دارای یک رای هست و مدیرکل ورزش و جوانان هر استان هم صاحب یک رای خواهد بود.

اما باز باز هم یک تناقض را می‌بینیم. اگر می‌خواهیم استقلال هیات هارا بیشتر کنیم، چرا مثل ترکیب مجمع فدراسیون فوتبال بر این نکته پافشاری کنیم که مدیرکل ورزش و جوانان، نماینده استان‌ها در دولت است و حضور او یعنی حضور دولت. پس به تبع اینکه در ساختار اساسنامه فدراسیون فوتبال گفته‌ایم که رییس ساختار ورزش کشور که همان وزیر ورزش و جوانان یا معاون او هست و کمیته ملی المپیک را کنار گذاشته‌ایم و گفته‌ایم که نهادهایی می‌توانند حق رای داشته باشند که مستقل از دولت فعالیت می‌کنند، در اینجا نیز می‌توانستیم مدیرکل ورزش و جوانان هر استان را کنار بگذاریم و طبیعتا این استان‌ها می‌توانستند شبیه فدراسیون فوتبال رفتار کنند. در واقع به نوعی حداقل این ژست مستقل بودن خیلی پررنگ‌تر دیده می‌شد.

از بابتی دیگر، وقتی به این شکل نگاه کنیم که این اساسنامه زیر مجموعه فدراسیون فوتبال است و این فدراسیون نیز خود را مطیع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌داند اما مستقلا عمل می‌کند.

جدای از این بابت، مساله دیگری که پیش می‌آید، تاکید در اساسنامه هیات‌ها بر تبعیت از قوانین فدراسیون فوتبال و اساسنامه بالادستی خود است، اما با این حال می‌بینیم که این اتفاق رخ نمی‌دهد!

جالب‌تر اینکه کمیسیون انتخابات باید کمیته‌ای مستقل مطابق اساسنامه مادر باشد که شامل دو کمیته انتخابات و استیناف است و انتخابات اعضای آن باید توسط هیات رئیسه هیات به مجمع استان معرفی و اعضای مجمع به ایشان رای دهند. مطابق با اساسنامه فدراسیون فوتبال، ۲ نفر از اعضای مندرج در این اساسنامه منصوب مستقیم رئیس هیات هستند که این نکته بشدت اجرای عدالت را برای سایر کاندیداها زیر سوال می‌برد.  

این ماده نیز بر خلاف اساسنامه فدراسیون نگارش شده و نقض مواد ۷ هر دو اساسنامه تلقی می‌شود.

در ادامه نیز رکن قضایی شامل کمیته انضباطی، اخلاق و استیناف کمیته‌های مستقل هستند و اعضای کمیته‌های مستقل نمی‌توانند توسط رئیس تعیین و توسط هیات رئیسه تایید شوند. در اساسنامه فدراسیون تعیین بر عهده هیات رئیسه و انتخاب بر عهده مجمع است. این مهم باید در سند پایین دستی نیز رعایت شود. زیرا به این ترتیب نگارش شده استقلال رکن قضایی از بین رفته و بر خلاف مواد ۷ اساسنامه هیات و فدراسیون رفتار شده است! در واقع باید اعضای مجمع استان اعضای رکن قضایی را انتخاب و عزل نمایند.

 حتی اگر این گونه نگاه نکنیم و ذیل همان همکاری ماده یک اساسنامه نگاه کنیم چون به هر حال هیات‌های فوتبال استان‌ها نیازمند همکاری با اداره کل ورزش و جوانان هر استان دارند، چون برخی از آن‌ها ساختمان مستقل ندارند، برخی از آن‌ها تشکیلات سازمان مجزا ندارند و حتی برخی از آن‌ها زمین فوتبال نیز ندارند و مواردی از این دست را شاهد هستیم، پس باید همراه با اداره کل ورزش و جوانان باشند.

وقتی ما مدیر کل ورزش و جوانان را به عنوان یک عضو عادی با یک حق رای تعریف کردیم، طبیعتا اورا از جایگاه نایب رییسی مجمع خود در اساسنامه پیشین تنزل داده‌ایم، اکنون چگونه توقع داریم که او با ما همکاری کند؟ باید دید در آینده این همکاری چگونه در استان‌ها اتفاق خواهد افتاد.

دیروز مصاحبه‌ای از هوشنگ نصیرزاده، رییس کمیته تدوین مقررات فدراسیون فوتبال در ورزش دات آنلاین منتشر شد که وقتی از نصیرزاده درباره این پرسیدیم که یک سری ابهام در این اساسنامه وجود دارد، گفت که من اطلاعی ندارم و نخواست که پاسخ دهد. او در ادامه پاسخ دادن به این پرسش را  به طهمورث حیدری و افراد دیگر در کمیته استان‌ها واگذار کرد. این اتفاق، سوالی مهم را در ذهن ایجاد می‌کند که این اساسنامه توسط چه کسی تدوین شده؟ تدوین آن چطور انجام شده و چه فرآیندی در تدوین این اساسنامه رخ داده است؟ آیا کمیته تدوین مقررات، اصلاحیه‌های خود را به این اساسنامه داده است یا خیر؟

تا این لحظه که درحال مطالعه این گزارش هستید، حیدری به عنوان رییس کمیته امور استان‌ها پاسخی به این سوالات نداده است.  

نکته دیگری که می‌توان درمورد این اساسنامه مطرح کرد، بحث ریاست است که در هیات‌های فوتبال استان‌ها چه شرایطی دارد، این ریاست چه قدر می‌تواند ادامه دار باشد و چقدر فرآیند مدیریت یک استان را برعهده گرفته و بدون مشکل آن را انجام دهد.

یک سری الزامات کلی درمورد شرایط نامزدهای پست‌های تصدی هیات‌های استان مشخص شده است که مهمترین نکته این است که حداقل سن یعنی ۳۵ سال در آن لحاظ شده اما حداکثر سن در این اساسنامه دیده نمی‌شود. این که در اساسنامه گذشته ما می‌دیدیم که یک حداکثری برای سن در نظر گرفته شده بود اما در این اساسنامه فعلی که مصوب شده است، حداکثر سن را شاهد نیستیم اما حداقل سن به صورت عجیبی وجود دارد!

جالب اینکه در اساسنامه فدراسیون فوتبال به عنوان اساسنامه بالادستی، این حداقل سن قید نشده است! این اتفاق خوبی است که این اساسنامه، شرط حداکثر سنی را به تبعیت از اساسنامه فدراسیون فوتبال، برداشته است تا از عنصر تجربه بتوانیم استفاده کنیم. اما چرا حداقل سنی را قرارداده‌اند تا نتوانیم از عنصر طراوت و جوانی استفاده کنیم؟

بحث بعدی که قابل تامل است، موضوع دوران ریاست یک رییس هیات در هر استان است. این مساله از آن جهت اهمیت دارد که رییس هیات هر استان، یک حق رای در مجمع فدراسیون فوتبال دارد و این ریاست، تاثیر مهمی روی آینده فوتبال ایران می‌گذارد.

طبق یک بررسی ساده و استنباط کوتاه، راه برای مادام العمر افراد باز گذاشته شده است. یعنی اگر کسی فوت کند، یا دچار تخلفی شود که محکومیت کیفری داشته باشد یا شرایط شبیه به این، در آن زمان از ریاست هیات فوتبال می‌تواند کنار گذاشته شود یا خود فرد تمایلی به ادامه کار نداشته باشند.

چطور ممکن است که جایی از این اساسنامه به مانند نهادهای بالادستی مثل فدراسیون فوتبال، ای اف سی و فیفا نوشته نشده که دوران ریاست می‌تواند چند دوره متوالی یا متناوب ادامه دار باشد؟ در همین انتخابات اخیر برخی هیات‌ها، مساله‌ای در جامعه دیده شد که چرا تغییر در برخی هیات‌ها رخ نمی‌دهد و برخی روسا، سالیان سال روی صندلی مدیریت تکیه کرده‌اند و قصد کنار رفتن ندارند؟

خیلی از افراد جامعه فوتبال آن آشفتگی‌های مدیریتی فوتبال در چند ماه اخیر به ویژه قبل از انتخابات شهریورماه ریاست فدراسیون را به گردن روسای هیات‌های استانی می‌انداختند که این افراد تا کی برای فوتبال ما تصمیم خواهند گرفت؟

این اتفاق تبدیل به یک مطالبه شد که تغییر در برخی استان‌ها، توسط مردم خواسته شد و این یک حقیقت است. این اساسنامه،  این درخواست و مطالبه مردم را نادیده گرفته است و در وهله دوم، ما می‌بینیم که فیفا، ای اف سی و فدراسیون ملی ما برای چه چیزی خود را محدود کردند و دوره ریاست به سه دوره متوالی یا متناوب تقلیل یافت، آیا آن‌ها نیز نمی‌توانستند این دوران مدیریت را برای خود طولانی‌تر کنند؟

وقتی چنین اتفاقی افتاده است، ما در تضاد با اساسنامه هر سه نهاد بالادستی قرار گرفتیم و این تضاد تا کجا ادامه دار خواهد بود؟  

 نمی‌شود که در ماده ۱ عینا مطابق اساسنامه فدراسیون باشیم بعد در مفاد دیگر سه طبقه هم از اساسنامه فدراسیون بالاتر برویم!

در حالیکه برای رئیس فدراسیون شدن یا عضو هیات رئیسه فدراسیون شدن مدرک تحصیلی ملاک نیست، برای هیات فوتبال این مساله ملاک است!  

معمولا اگر فدراسیون را سقف محسوب کنیم هیات‌ها باید بخاطر محیط و جغرافیا محدودتر از سقف پایین‌تر باشند. ثبت نام جهت مجلس شورای اسلامی و یا ریاست جمهوری از ثبت نام برای ریاست هیات فوتبال آسان‌تر است!

بحث بعدی که اهمیت زیادی دارد، این است که این اساسنامه چقدر برای تامین منافع فوتبال و ذی نفعان نوشته شده و چقدر منافع شخصی در آن دخیل بوده و چقدر افراد در بخش ضمایم و سابقه مدیریت این موضوع را لحاظ کردند که این اساسنامه‌ای که قرار است قانون اساسی فوتبال مناطق و استان‌ها باشد، به نفع این مناطق کار کند؟ چه نقاط قوتی دارد و چه نقاط ضعف و خطرهایی را ایجاد می‌کند؟ در نهایت نیز این هزینه/فایده‌ای که وجود دارد، با این اساسنامه به نفع فوتبال تمام می‌شود یا خیر؟

در ادامه اگر به شرایط احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست هیات فوتبال توجه کنیم، نکات جالبی را در خواهیم یافت. 

 تفاوت‌های شرایط احراز صلاحیت برای ریاست فدراسیون فوتبال و هیات فوتبال استان‌ها

تفاوت‌های شرایط احراز صلاحیت برای ریاست فدراسیون فوتبال و هیات فوتبال استان‌ها


تفاوت‌های شرایط احراز صلاحیت برای ریاست فدراسیون فوتبال و هیات فوتبال استان‌ها

تفاوت‌های شرایط احراز صلاحیت برای ریاست فدراسیون فوتبال و هیات فوتبال استان‌ها

برخی از شرایط به شرح زیر هستند:

۱- مدیرعاملی تیم‌های لیگ برتر استانی به مدت حداقل ۸ سال

۲-مدیرعاملی تیم‌های لیگ دسته دوم کشور به مدت ۸ سال

۳- مدیرعاملی تیم‌های لیگ دسته اول کشور به مدت ۶ سال

۴- حداقل حضور در ۵۰ بازی تیم ملی فوتبال که با یک حساب سرانگشتی می‌توان آن را چیزی حدود ۷-۸ سال حضور مداوم در سطح اول فوتبال باشگاهی ایران یا جهان محسوب کرد.

۵- حداقل حضور در ۸۰ بازی تیم‌های ملی فوتبال ساحلی یا فوتسال که این نیز تقریبا ۷-۸ سال حضور در سطح بالای فوتبال ساحلی و فوتسال ایران و جهان را لازم دارد.

۶- حداقل ۴ سال داور بین المللی فیفا یا کمک داور بودن و همچنین قضاوت در حداقل ۱۰ بازی بین المللی در سطح جام جهانی!

۷- حداقل ۲ سال عضویت در هیات رییسه فدراسیون فوتبال!

سوالی که مطرح می‌شود، این است که چگونه، عضویت فقط ۲ ساله در هیات رییسه فدراسیون فوتبال که نهایت ماحصلش برای فوتبال ایران، حضور در حداقل ۱۸ جلسه از جلسات هیات رییسه است و هیچ کاربرد دیگری ندارد، با دیگر شرایط بالا برابر تلقی می‌شود؟ آیا عضو هیات رییسه فدراسیون فوتبال، افتخار خاصی برای فوتبال ما کسب می‌کند؟!

با همه این تفاسیر، فوتبال ما باید باز هم دچار تغییراتی شود، چون که این اساسنامه مصوب، ایراداتی فاحش را در خود دارد و اگر در کوتاه مدت اتفاق خاصی نیفتد و حتی همه چیز گل و بلبل پیش برود، در میان مدت و نه حتی بلند مدت، فوتبال ما آسیب‌های فراوانی از این بندهای عجیب و غریب، متحمل خواهد شد.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

...