آن که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد. فوتبال و جامعه آلمان در سالهای اخیر باد کاشت و حالا طوفانی سهمگین این فوتبال را به نابودی کشانده است.
ورزش دات آنلاین- برای بسیاری از مردم در سراسر جهان، فوتبال با وجود تمام اهمیت خود، مهمترین مساله دنیا نیست. دکتر سوکراتس برزیلی نماینده این تفکر بود که فوتبال را تنها وسیلهای میدانست در جهت تغییرات یک جامعه. اما در نقطه مقابل این تفکر، برای خیلیها فوتبال مسالهای مهمتر از مرگ و زندگی است که وقت و بیوقت جمله معروف بیل شنکلی مربی اسبق لیورپول را در این رابطه یادآوری میکنند. فارغ از این که کدام تفکر درست است، فوتبال را میتوان یک ماکت از اتفاقات رخ داده در یک جامعه دانست. مثلا در ایران خودمان، وقتی فساد در همه ارکان جامعه ریشه دوانده است، نمیتوان انتظار داشت که فوتبالی پاک و سلامت در زمینهای فوتبال جریان داشته باشد. حکایت تیم ملی المان در سالهای اخیر هم نمونه بارزی است از مدیریت اشتباه که فوتبال یک کشور را به نابودی سوق داده است…
برای سالها و دههها، فوتبال آلمان نماد یک فوتبال کاملا مطابق برنامه بود. مخالفان این نوع بازی به شکل مغرضانهای از عبارت فوتبال ماشینی برای مانشافت استفاده میکردند که نمیتوانست گویای عظمت این فوتبال باشد. شباهت سبک بازی و گلهای به ثمر رسیده در ردههای مختلف سنی فوتبال این کشور و حتی در بخشهای مختلف زنان و مردان نشان میداد که تیمهای ژرمن محصول یک مجموعه دقیق در سراسر کشور هستند که به شکلی دقیق از ردههای پایه به آموزش فوتبال در این کشور مشغولند. مهمترین تفاوت فوتبال آلمان با همه جای دنیا، نه در زمین فوتبال، بلکه در بیرون میادین و جایی شکل گرفته بود که روحیه آلمانی را شکل میداد. درون اجتماع کشوری با مردمی آهنین اراده.
کشور آلمان در سال ۱۸۷۱ تاسیس شد و به لطف نظم آهنین خود بلافاصله به یک غول سیاسی و اقتصادی در جهان بدل شد. غولی که عملا باعث شکل گیری دو جنگ جهانی شد و به لطف تلاش و کار شبانه روزی مردمانش حتی یک دهه بعد از شکست در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) هم تبدیل به یک قدرت اقتصادی در جهان شد و هم قهرمانی جام جهانی را کسب کرد. (۱۹۵۴). از آن زمان تا سال ۲۰۱۴ هم ژرمنها رکورد حیرت انگیزی در فوتبال جهان برجای گذاشتند؛ آنها بعد از جنگ جهانی دوم در تمام ادوار جام جهانی در بین هشت تیم برتر جهان حضور داشتند و صاحب ۴ قهرمانی و ۴ نایب قهرمانی شدند. زنان این کشور هم دو بار پیاپی قهرمانی جهان را از آن خود کردند. اما میشد در انتظار سقوط این فوتبال بود؛ حتی با وجود هشت دهه افتخار. .
تغییراتی که در دهه اخیر در جامعه آلمانی و قوانین این کشور رخ داد، ساختار جمعیتی این کشور را به کل تغییر داد. اگر یکصد سال قبل و در دوران جنگ جهانی اول، متفقین تمامی سربازهای آلمانی را با نام فریتس میشناختند، حالا در تیمهای آلمانی کمتر میتوان نشانی از بازیکنانی اصالتان آلمانی یافت که شناخت چندانی از فرهنگ کشور خود داشته باشند. فرهنگ کشوری که زمانی توان نبرد تا آخرین دقایق را داشت و تسلیم شدن در قاموس مردم آن معنایی نداشت. اگر زمانی غیرآلمانیها محدود به لهستانیهایی چون میروسلاو کلوزه و لوکاس پودولسکی بودند که پدرانشان لهستانی بودند، کم کم آلمان به سرزمینی مهاجرپذیر بدل شد که آغوشش برای تمام دنیا باز بود. ترکها، افغانها و آفریقاییهایی که برخی از آنها هرگز علاقه خود به سرزمین مادریشان را پنهان نکردند. نمونه آن حضور مسوت ازویل و ایلکای گوندوغان در ترکیه و عکس یادگاریشان با اردوغان ترک بود و به دنبال انتقاد رسانههای المانی، اوزیل از تیم ملی کناره گرفت و جامعه آلمانی را به نژادپرستی متهم کرد. جامعهای که او را تا قهرمانی جهان رسانده بود؛ اما او عکس گرفتن در کنار دیکتاتور ترکیه را به بازی در آلمان ترجیح داد و سرانجام هم به جایی بازگشت که آنجا آمده بود؛ فوتبال ترکیه.
دیگر شنیدن نامهایی چون برادران بوآتنگ، ندیم امیری، اشکان دژآگه، سامی خدیرا، کریم بلعربی و امثال آنها در فوتبال آلمان عجیب نیست. اما از زمانی که هجوم گسترده پناهجوها به اروپا و به خصوص کشور المان آغاز شد، جمعیت جدیدی وارد فرهنگ این کشور شد. جمعیتی ناهمگن از مناطق جنگ زده جهان که هرچند مجبورند خود را با قوانین کشور جدید خود تطبیق دهند، اما هرگز نمیتوانند هویت و گذشته خود را کنار بگذارند. آنها میتوانند فوتبال دورگه را وارد سرزمین جدید خود کنند و سبک جدیدی از فوتبال را در این سرزمین به وجود آورند. اما آنها نمیتوانند همچون مردان چند دهه قبل این سرزمین، خود را در ساختار منظم فوتبال مانشافت قرار دهند. حضور آنها هم فرصت را از بسیاری استعدادهای المانی میگیرد و هم سبب میشود که تیم ملی و باشگاههای ژرمن مملو از بازیکنانی شوند که هرگز نمیتوانند ۹۰ دقیقه برای کشور خود بجنگند. اکنون که یک دهه از دوران هجوم پناهجوها به کشور آلمان گذشته، میتوان نتایج فقر استعدادها را در این کشور مشاهده کرد، ؛ دو حذف نوبرانه تیم ملی مردان آلمان در مرحله گروهی جامهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ با شکست از تیمهایی چون مکزیک، کره جنوبی و ژاپن و حذف زنان این کشور از دور گروهی جام جهانی ۲۰۲۳ زنان.
اگر قوانین ژرمنها تغییر نکند، نه فقط فوتبال این کشور بهبود پیدا نخواهد کرد، بلکه حتی به زودی شاهد تغییرات اساسی در احزاب و سیاستهای این کشورها خواهیم بود. زمانی که تمام پناهجوهای آلمانی شده و فرزندان آنها حق رای پیدا کنند، میتوان یک کشور خاور میانهای را در قلب اروپا مشاهده کرد! فوتبال زنگ خطر را برای کشور آلمان به صدا در آورده و مشخص نیست آیا صدای این زنگ توسط مسوولان آلمانی شنیده خواهد شد یا خیر!
انتهای پیام/