اسطورهها میآیند، تاریخ میسازند و با جداییشان روح هواداران را متاثر میکنند.
ورزش دات آنلاین- زندگی پر از جداییها نرسیدنهاست، پر از احساسات کامل نشده و اشکهای سرایز شده. دنیای فوتبال هم به زندگی ما انسانها بیشباهت نیست و اتفاقا یکی از ویژگیهای آن که باعث جذابیتش شده، همین است و ما فوتبالیها خیلی خوب دل کندن از انسانهایی که بهشان وابسته هستیم را آموختهایم.
طرفدار هر تیمی که باشیم، بیشک حداقل یک بار با اشکهای اسطوره تیممان پس از جدایی، اشک ریختهایم. حالا 2 سال از خداحافظی لیونل مسی از بارسلونا میگذرد؛ روزی که اسطوره بلوگرانا نتوانست احساسات خود را کنترل کند و با چشمانی اشکآلود مقابل دوربین باشگاه قرار گرفت و پس از سالها افتخارآفرینی، رسما اعلام کرد از بارسلونا جدا میشود.
حالا و به همین مناسبت، قصد داریم خداحافظیهای اشکبار بازیکنان از تیمهایشان را مرور کنیم، خداحافظیهایی که به منزله پایان دوران این بازیکنان در دنیای فوتبال نبود، اما به معنی پایان دوران اوجشان چرا.
بدرود مهندس، بدرود ژاوی!
مدتهاست که هر بازیکنی در میانه میدان پاسهای دقیق و هنرمندانه ارسال میکند را به ژاوی هرناندز تشبیه میکنیم. کسی که واژه مهندسی در دنیای فوتبال با او معنا پیدا کرد. یک هافبک کوتاه قامت که چندان مرد درگیریهای فیزیکی نبود، اما باید او را همهکاره خط هافبک بارسلونا و تیم ملی اسپانیا در دوران اوج دانست.
او زیر نظر گواردیولا توانست استعدادش را بیشتر از هر زمان دیگری بروز بدهد و تبدیل به یکی از بهترین هافبکهای تاریخ فوتبال شد. ژاوی در سال 2015 و پس از آخرین بازی لالیگا، از باشگاه مورد علاقهاش خداحافظی کرد. چشمان تر او در روز خداحافظی، قلب هر هواداری را به درد میآورد.
جدایی تلخ تنهاترین شوالیه
استیون جرارد را میتوان بزرگترین اسطوره تاریخ باشگاه لیورپول دانست. درست است که در تاریخ این باشگاه بزرگانی همچون بیل شنگلی، باب پیزلی، کوین کیگان، کنی داگلیش و یان راش بودهاند، اما هیچکدام از آنها را نمیتوان با استیوی جی قیاس کرد.
جرارد نه تنها یک بازیکن فوقالعاده بااستعداد بود، بلکه در سختترین روزهای باشگاه لیورپول کنار تیمش ماند و حاضر نشد بهخاطر موفقیتهایش بیشتر تیم موردعلاقهاش را ترک کند.
اما سکانس آخر حضور او با پیراهن لیورپول با یک شکست تلخ همراه بود. جایی که در هفته آخر لیگ برتر انگلیس، استوک سیتی با 6 گل قرمزهای مرسی ساید را در هم شکست و روز سختی را برای آنها رقم زد. این شاید بدترین اتفاق برای یک فوتبالیست میتوانست باشد، شکستی سنگین در روز خداحافظی!
اشکهای مرد مغرور مادرید
بعد از اینکه کریستیانو رونالدو از رئال مادرید جدا شد و به یوونتوس پیوست، هواداران این تیم به دنبال یک فوق ستاره گشتند. گرت بیل؟ نه! ادن هازار؟ هرگز. فوق ستاره در خط دفاعی رئال مادرید شروع به درخشش کرد. هرچند که پیش از آن هم نزد هواداران محبوبیت بالایی داشت، اصلا مگر میشد ناجی دقایق پایانی را دوست نداشت؟ کسی که هرگاه همه ناامید میشدند به محوطه جریمه حریف هجوم میبرد و با یک ضربه سر استادانه، امواج امیدواری را به اردوی تیم برمیگرداند.
شاید معروفترین قاب دوران حرفهای سرخیو راموس در رئال مادرید، گل دقیقه پایانیاش مقابل اتلتیکو در فینال لیگ قهرمانان 2014 لیسبون باشد. جایی که بالاتر از همه به توپ ضربه زد و آن را کنج دروازه روخی بلانکو جای داد تا دهمین قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان اروپا رقم بخورد.
اما راموس آنطور که انتظار میرفت از باشگاهش جدا نشد، درست مثل مسی. او در فصل آخر خود با مصدومیتهای زیادی دست و پنجه نرم کرد و همین بهانهای برای فلورنتینو پرز شد تا قرارداد کاپیتان تیمش را تمدید نکند.
او در یک مراسم در اتاق کنفرانس باشگاه رئال مادرید و بدون حضور هواداران از این تیم خداحافظی کرد. او در میانه صحبتهایش، نتوانست مقابل بغض گلوگیر خود ایستادگی کند و سرانجام تسلیم شد و با اشک به حرفهایش ادامه داد.
او راهی پاریسن ژرمن شد و دوران جدیدی را در این تیم آغاز کرد، اما هیچگاه پاریس برای او مادرید نشد.
خداحافظی متفاوت سوپر فرانکی
گاه بازیکنان با یک مصاحبه احساسی از باشگاهشان خداحافظی نمیکنند. برای فرانک لمپارد اوضاع متفاوت بود. شاید بتوان سختترین خداحافظی از تیم سابق را برای شماره 8 افسانهای چلسی دانست. جایی که او با پیراهن منچسترسیتی در مقابل چلسی قرار گرفت و حتی موفق به گلزنی هم شد.
او حتی نتوانست سرش را بالا بیاورد تا از هواداران عذرخواهی کند. سرش را به زیر انداخت و با سگرمههای درهم به سمت مرکز زمین حرکت کرد. مشخص بود که خودش هم از این لحظات عذاب میکشید و حاضر بود همه چیزش را بدهد فقط این خاطره تلخ از حافظهاش پاک شود.
خدانگهدار گلادیاتور
در دنیای امروز فوتبال، بازیکنانی با تعهد و تعصب دنیله دروسی، کمتر پیدا میشوند. او یکی از همان بازیکنان دوست داشتنی اوایل قرن 21 بود که در زمین با تمام وجودش میجنگید و هرگز تسلیم نمیشد.
او در دوران بدی وارد رم شد؛ دقیقا پس از قهرمانی این تیم با کاپلو، دورانی که مصادف شد با افت تدریجی جالوروسی. اما او هرگز حاضر نشد باشگاهش را تنها بگذارد و سراغ رویاها و جامهای خوش رنگ و لعاب برود. او سالها در کنار رمی ماند که مدعی قهرمانی هیچ جامی نبود، مگر کوپا ایتالیا.
در سال 2019، این هافبک جنگنده از رم خداحافظی کرد تا راهی لیگ حرفهای آرژانتین و بوکا جونیورز شود. او در مراسم خداحافظی خود، اشک هزاران هوادار حاضر در ورزشگاه المپیک رم را در آورد و خود، در آغوش فرانچسکو توتی بزرگ، کاپیتانش، بغضش شکست.
آری، زندگی و فوتبال را همین جداییها و دردها شکل میدهند، اما نباید از یاد برد که پس از هر شکستی میتوان دوباره دست بر روی زانو گذاشت و از جا بلند شد، درست مثل ماجرای بارسای پس از مسی، که توانست قهرمان لالیگا شود و خودش را پیدا کند.
فوتبال گاهی اوقات روح ما را به بازی میگیرد و از این عذاب، گریزی نیست و بعضی وقتها هم ما را به اوج لذت و خوشحالی میرساند، اما باید این را پذیرفت که غمانگیزترین قسمت یک قصه خوب، به پایان رسیدن آن است.
انتهای پیام/